جدول جو
جدول جو

معنی طرفداری - جستجوی لغت در جدول جو

طرفداری
(طَرَ دا)
جانب داری. حمایت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طرفداری
پشتیبانی، مرز داری، جاداری عمل و شغل طرفدار
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
فرهنگ لغت هوشیار
طرفداری
المحسوبيّة
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به عربی
طرفداری
Partiality
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طرفداری
partialité
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طرفداری
пристрастность
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به روسی
طرفداری
Parteilichkeit
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به آلمانی
طرفداری
упередженість
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طرفداری
stronniczość
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به لهستانی
طرفداری
parcialidade
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طرفداری
parzialità
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طرفداری
parcialidad
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طرفداری
partijdigheid
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به هلندی
طرفداری
पक्षपात
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به هندی
طرفداری
جانبداری
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به اردو
طرفداری
পক্ষপাত
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به بنگالی
طرفداری
การลำเอียง
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به تایلندی
طرفداری
upendeleo
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طرفداری
偏り
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طرفداری
偏爱
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به چینی
طرفداری
הַשׁפָּעָה
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به عبری
طرفداری
편파성
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به کره ای
طرفداری
keberpihakan
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طرفداری
taraflılık
تصویری از طرفداری
تصویر طرفداری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرف دار
تصویر طرف دار
جانب دار، حامی، حاکم، سرحد دار، مرز دار، مرزبان
طرف دار انجم: کنایه از آفتاب
طرف دار پنجم: کنایه از مریخ، پادشاه ترکستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغداری
تصویر مرغداری
شغل و عمل مرغدار، مکانی برای پرورش مرغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خریداری
تصویر خریداری
خریدار بودن، عمل خریدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرف داری
تصویر طرف داری
جانب داری، حمایت، نگهبانی از مرزها و نواحی
فرهنگ فارسی عمید
(طَ رَ)
کنایه از پادشاهان است. (برهان). پادشاه عظیم الشأن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و طرفدار عالم چهار بودند: اول کیومرث، دوم کیقباد، سوم کیکاوس، چهارم کیخسرو. (آنندراج) ، حاکم. (آنندراج). حکام. (برهان). حاکم سرحدنشین. (غیاث اللغات). سرحدنشین. (برهان) (آنندراج) :
طرفداران ز سقسین تا سمرقند
به نوبتگاه درگاهش کمربند.
نظامی.
طرفدار مغرب به مردانگی
قدرخان مشرق به فرزانگی.
نظامی.
طرفها به شاهان گرفتار کن
به هر سو یکی راطرفدار کن.
نظامی.
خرامان شده خسرو خسروان
طرفدار چین در رکابش روان.
نظامی.
طرفدار چون شد به فرمان تو
طرف بر طرف هست ملک آن تو.
نظامی.
، جاگیردار. زمین دار. (برهان) (آنندراج) (غیاث اللغات) :
صفدر و بر ستاره صفدارت
باج شاهان خورد طرفدارت.
طالب آملی.
، جانب دار. آنکه جانب کسی نگه دارد. حامی: مانند یک نفر طرفدار و خبرۀ صنعت شناس به او نگاه کرد. (سایه روشن صادق هدایت ص 16)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سراداری
تصویر سراداری
عمل و شغل سرایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریداری
تصویر خریداری
خرید ابتیاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرفدار
تصویر طرفدار
حامی، جانبدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرفدار
تصویر طرفدار
جانب دار، حامی، سرحددار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرفداران
تصویر طرفداران
پیروان، هواداران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرفدار
تصویر طرفدار
پیرو، هوادار، هواخواه
فرهنگ واژه فارسی سره