جدول جو
جدول جو

معنی طرسنه - جستجوی لغت در جدول جو

طرسنه
(طَ سَ نَ)
رجوع به طراشنه شود
لغت نامه دهخدا
طرسنه
عشبه العجوز طراشنه چدروای زال از گیاهان
تصویری از طرسنه
تصویر طرسنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرسنه
تصویر کرسنه
دانه ای شبیه ماش با طعمی تلخ که خوراک چهارپایان و پرندگان است، گاودانه، کسنک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
انسان یا حیوان که معده اش خالی و محتاج غذا باشد، کنایه از حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
سر فروبردن، برگردیدن از جنگ و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به طلسمه شود
لغت نامه دهخدا
(طُرْ رُ)
از بلاد اندلس وچهار فرسنگ بین آن و تطیله مسافت است و از اعمال تطیله بشمار میرود. در آغاز جایگاه و محل سکونت عمال ولشکریان اسلامی بود تا رومیان شرقی بر آنجا غلبه و دست یافتند و تا این تاریخ هم شهر مزبور در تصرف آنهاست. (معجم البلدان ج 6 ص 41). و رجوع به نفح الطیب و الحلل السندسیه ج 1 ص 207 و ج 2 ص 75، 172، 174 شود
لغت نامه دهخدا
در ابن البیطار چ مصر ج 1 ص 159 در شرح کلمه جثجاث آمده: ’و هی علی طریق الطرانه’ و لکلرک در ترجمه ابن البیطار ج 1 ص 347 این نام را ’طارنه’ یاد کرده است. رجوع به طارنه شود
لغت نامه دهخدا
(حُ)
باهم آمیختن و اختلاط کردن شرابخواران از مستی. یقال: طرین الشرب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کرسنه ریم یاچرک که برزخم بسته وسخت شده باشد چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
عبری یا آرامی تازی گشته از ریشه سنسکریت گاودانه از گیاهان کرشنه چرک ریم. چرک ریم
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه احساس احتیاج بخوردن غذا کند جایع: بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست بس جان بلب آمد که برو کس نگریست. (گلستان)، جمع گرسنگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
((گُ رُ نِ))
مقابل سیر. مجازاً، بسیار نیازمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرسنه
تصویر قرسنه
((قَ سَ نَ یا نِ))
کرسنه، چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
جائعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
Famished, Hungry, Ravenous, Starving, Voracious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
affamé, vorace
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
空腹の , 空腹の , お腹が空いた , 貪欲な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
بھوکا , بھوکا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
ক্ষুধার্ত , লোভী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
หิว , ตะกละ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
njaa, mwenye njaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
aç, açgözlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
배고픈 , 탐욕스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
饥饿的 , 贪婪的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
רעב , רעב , תַּאֲבוֹנִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
lapar, rakus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
भूखा , अत्यंत भूखा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
hongerig, hongerige, vraatzuchtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
hambriento, voraz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
голодний , ненажерливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
голодный , прожорливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
głodny, zachłanny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
hungrig, gefräßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
faminto, voraz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
affamato, famelico, vorace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی