جدول جو
جدول جو

معنی گرسنه

گرسنه((گُ رُ نِ))
مقابل سیر. مجازاً، بسیار نیازمند
تصویری از گرسنه
تصویر گرسنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گرسنه

گرسنه

گرسنه
انسان یا حیوان که معده اش خالی و محتاج غذا باشد، کنایه از حریص، آزمند
گرسنه
فرهنگ فارسی عمید

گرسنه

گرسنه
آنکه احساس احتیاج بخوردن غذا کند جایع: بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست بس جان بلب آمد که برو کس نگریست. (گلستان)، جمع گرسنگان
فرهنگ لغت هوشیار