فریفته ساختن کسی با کاری شگفت انگیز، جادو کردن، جادویی کردن، کنایه از جادویی، افسون، فسون، کنایه از چیزی یا کاری که در آن فریبندگی و گیرندگی باشد سحر حلال: کنایه از هنرنمایی در نظم یا نثر، کار عجیب و حیرت انگیز که آلوده به نیرنگ نباشد
فریفته ساختن کسی با کاری شگفت انگیز، جادو کردن، جادویی کردن، کنایه از جادویی، افسون، فسون، کنایه از چیزی یا کاری که در آن فریبندگی و گیرندگی باشد سحر حلال: کنایه از هنرنمایی در نظم یا نثر، کار عجیب و حیرت انگیز که آلوده به نیرنگ نباشد
تصویر بدون رنگ، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، پی ریزی کردن، بنا نهادن، نقشه، مطلب، در علوم ادبی خلاصۀ حوادث یک داستان، در علوم سیاسی قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود، دور انداختن، حذف کردن، ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود طرح افکندن: طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن طرح ریختن: کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن، چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن طرح کردن: نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
تصویر بدون رنگ، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، پی ریزی کردن، بنا نهادن، نقشه، مطلب، در علوم ادبی خلاصۀ حوادث یک داستان، در علوم سیاسی قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود، دور انداختن، حذف کردن، ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود طرح افکندن: طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن طرح ریختن: کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن، چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن طرح کردن: نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
دریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، قلزم، ژو، داما، یم، زو، راموز در علوم ادبی وزن شعر، مقیاس اوزان عروضی، تعداد بحور شعر نوزده است مثلاً طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، هزج، رجز، رمل، منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث، سریع، جدید، قریب، خفیف، مشاکل، تقارب (متقارب) و تدارک (متدارک)، غیر از این بحور یازده بحر دیگر هم بعضی عروضیان افزوده اند که عبارت است از عریض، عمیق، حریم، کبیر، مذیل، قلیب، حمید، صغیر، اصم، سلیم و حمیم
دَریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، قُلزُم، ژُو، داما، یَم، زُو، راموز در علوم ادبی وزن شعر، مقیاس اوزان عروضی، تعداد بحور شعر نوزده است مثلاً طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، هزج، رجز، رمل، منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث، سریع، جدید، قریب، خفیف، مشاکل، تقارب (متقارب) و تدارک (متدارک)، غیر از این بحور یازده بحر دیگر هم بعضی عروضیان افزوده اند که عبارت است از عریض، عمیق، حریم، کبیر، مذیل، قلیب، حمید، صغیر، اصم، سلیم و حمیم