جدول جو
جدول جو

معنی طبلخانه - جستجوی لغت در جدول جو

طبلخانه(طَ نَ / نِ)
نقاره خانه
لغت نامه دهخدا
طبلخانه
نقاره خانه، دسته ای از نقاره چیان
تصویری از طبلخانه
تصویر طبلخانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جباخانه
تصویر جباخانه
در دورۀ صفوی تا قاجار، محل نگهداری و ساخت اسلحۀ جنگی، جبه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیبانه
تصویر طبیبانه
مانند طبیبان، به روش پزشکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
محل اقامت خدم وحشم در خانه، اقامتگاه سپاهیان، خاندان، دودمان، طایفه، برای مثال همه ملک عجم خزانۀ من / در عرب مانده خلیخانۀ من (نظامی۴ - ۵۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
از روی نادانی و نابخردی، آنچه از روی نادانی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب خانه
تصویر شب خانه
خانه ای که شب ها درویشان در آن به سر می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
وضوخانه، مستراح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب خانه
تصویر طرب خانه
طرب سرای، جای شادی و طرب، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
(طَ بَ نَ)
یکی از شهرهای اندلس که بندر است. (الحلل السندسیه ج 1 ص 117)
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
باورچی خانه. (آنندراج). مطبخ. آشپزخانه
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ نَ / نِ)
طرب سرای. طرب گاه. جایگاه شادی و طرب:
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد.
حافظ.
در زوایای طرب خانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
به روش پزشکان
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ / نِ)
حمام. (از غیاث اللغات) (آنندراج). گرمابه. صاحب آنندراج گوید: شیرشاه در عهد سلطنت خود در قلعۀ حضرت دهلی مکانی مقرر کرده بعد فراغ از غسل در آن مینشست و گیسوان خود را در آنجا خشک میکرد، چون نوبت به جلال الدین اکبر پادشاه رسید، آن را دیوان خاص نام گذاشت، و به قولی در ایام سابق در عهد سلاطین دیگر، امرا درمجلس مینشستند. چون نوبت به اکبر پادشاه رسید، او را این وضع خوش نیامد، و چون مطلق برطرف کردن را مناسب ندانست، خانه ای ساخت برای غسل، که در آنجا غسل میکرد، و چیزی فرش نمیکرد. چون امرا در آنجا می آمدند ناچار استاده مطالب به عرض میرساندند. از آن باز، رسم استاده ماندن به جا ماند، و آن مکان را غسلخانه میگفتند، هرچند رسم غسل نیز برطرف شد، و گمان این است که عام و خاص عبارت است از دیوان عام که آنجا همه خاص و عام را بار است، و دیوان خاص همان است که سابقاً آن را غسلخانه میگفتند، و عام و خاص را عالمگیر پادشاه به دیوان عام ملقب کرده است. (از آنندراج). مطهره. غسلخانه. (منتهی الارب) ، مبال. مبرز
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
چاپخانه. (آنندراج). مطبعه
لغت نامه دهخدا
(طَ نَ / نِ)
تشتخانه. طشتخاناه:
آنجاکه طشت خانه قدرت کنند باز
تن دردهد وطای ملایک به مفرشی.
اثیر اخسیکتی.
و خوارزم درآن روزگار در عداد وظیفۀ طشتخانه بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به تشتخانه و طشتخاناه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
ماتم خانه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ نَ / نِ)
خاندان. دودمان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : سلطان... را که مستوفی بود هم در آن کوشک بفرمود گرفتن و چون هر دو را موقوف کردند بنه و خزانه و خیلخانه بغارتیدند. (راحهالصدور راوندی). و در سرای سلطان بجانب شرقی متاع تجار و رخت لشکریان بود جمله رجاله بغارتیدند و لشکری که بر جانب غزنی بودند جمله در سلاح رفته و صف کشیدند و خیلخانه نگاه می داشتند و سلطان در سرای سعدالدوله با ده پانزده نفر جاندار مانده بود. (راحه الصدور راوندی). لشکر قصد خیمۀ مجدالملک کردند او بگریخت و در نوبتی سلطان آمد خیل خانه او بغارتیدند و بسلطان پیغام دادند که او را بدست ما بازده. (راحهالصدور راوندی).
همه ملک عجم خزانۀ من
در عرب مانده خیل خانه من.
نظامی.
و آنکه را پادشه بیندازد
کسش از خیلخانه ننوازد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ / نِ)
محبس. زندان. سجن. دوستاق:
هم بمولد قرار نتوان کرد
که صدف حبس خانه درر است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه شهرستان نیشابور که دارای 265 سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مالخانه
تصویر مالخانه
هیرخانه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسلخانه
تصویر غسلخانه
حمام، گرمابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربخانه
تصویر طربخانه
محل عیش و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ خانه
تصویر طبخ خانه
آشپزخانه طباخ خانه آشپزخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبع خانه
تصویر طبع خانه
چاپخانه مطبعه
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن پیلان را نگاهدای کنند: گوسفند از بیم آتش خود را در پیلخانه او گند... آتش درنی افتاد وقتت گرفت و پیلخانه در گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
خاندان، طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
مستراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
سبکسرانه گولانه هلکی بی عقلانه از روی نادانی و نابخردی و حماقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غولخانه
تصویر غولخانه
آنجا که غول باشد محل غول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب خانه
تصویر آب خانه
مستراح، مبرز، مبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
((خِ نِ))
خاندان، دودمان، طایفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب خانه
تصویر شب خانه
((شَ نِ))
شبستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
((اَ لَ نِ))
از روی نادانی و نابخردی و حماقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
سبک سرانه، گولانه
فرهنگ واژه فارسی سره