- طبشی
- پارسی تازی گشته تبشی آوندی است لب گرد که از مس یا زر و سیم سازند
معنی طبشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
از مردم حبشه، کنایه از سیاه پوست، پسوند متصل به واژه به معنای کنایه از سیاه رنگ مثلاً حبشی چهره، حبشی زلف
از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
خشک آمار (استسقا) از بیماری ها منسوب به طبل. یا استسقاء طبلی. نوعی استسقاء و آن بیماریی باشد که شکم بیمار بیاماسد و از هر سوی بکشد و چون بر آن زنند آوای طبل کند
پارسی است تبگی گونه ای جامه نوعی جامه است
زادی گوهری نهادیک چهریک جلبی ذاتی فطری گوهری نهادی
نادرست نویسی تبسی تبرسی از مردم تبس منسوب به طبس از مردم طبس
پارسی تازی گشته تبری تبر زدی، لب دلستان
منسوب به طبخ، آن چه ویژه فن آشپزی است پخت
پارسی تازی گشته ترشی (در لاروس هندی معرب آمده است)
منسوب به نبش: هرچیزنبشدار، کاشی یاآجری که ملتقای دوسطح آن زاویه ای قایمه تشکیل ندهدبلکه بوسیله سطح کم عرض دیگری دوسطح آن بهم پیوندد آجری که لبه تیزنداشته باشد، آهنی که ازدوسطح عمودبریکدیگرتشکیل شده باشدوبرای ساختن پایه صندوقهای آهنی ودرومانندآن بکار رود
فاضلاب، چاهک
پزشکی
مربوط به طب مثلاً مراقبت های طبی،
دارای کاربرد در طب مثلاً تجهیزات طبی،
ساخته شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی مثلاً عینک طبی، کمربند طبی
دارای کاربرد در طب مثلاً تجهیزات طبی،
ساخته شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی مثلاً عینک طبی، کمربند طبی
پزشکی درمانی سر پستان، چهار پایه باز گردانیدن، خواندن، کشیدن، فرو هشتگی سر پستان منسوب به طب مربوط به امور پزشکی پزشکی: اعمال طبی. یا صابون طبی. صابونی که در طبابت به صورت گرد در دواهای مختلف دندان پزشکی به کار می رود یا به عنون گندزدایی و ضد عفونی های جلدی استعمال شود. یا لغت طبی. فرهنگ شامل لغات و اصطلاحات مربوط به طب
مردم پارسی تازی گشته تپش