جدول جو
جدول جو

معنی طایع - جستجوی لغت در جدول جو

طایع
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
تصویری از طایع
تصویر طایع
فرهنگ فارسی عمید
طایع
(یِ)
رجوع به طائع شود
لغت نامه دهخدا
طایع
فرمانبردار مطیع، خواهان راغب، جمع طایعین (طائنین) طوع
تصویری از طایع
تصویر طایع
فرهنگ لغت هوشیار
طایع
((یِ))
فرمانبردار، طبع، مطیع، خواهان، راغب، جمع طایعین
تصویری از طایع
تصویر طایع
فرهنگ فارسی معین
طایع
اگر بیند پادشاه طایعی به وی داد و گفت برو و خزینه را مهر کن، دلیل که جاه و بزرگی یابد، زیرا که تاویل طایعی بهتر از انگشترین بود. محمد بن سیرین
دیدن طایع به خواب بر سه و جه است. اول: جاه و بزرگی. دوم: خزانه داری. سوم: جمع کردن مال.
اگر بیند امیری یا بزرگی طایعی به وی داد، دلیل که مال خود به وی سازد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طالع
تصویر طالع
(پسرانه)
طلوع کننده، بخت و اقبال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بایع
تصویر بایع
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبایع
تصویر طبایع
طبیعت ها، قسمتهایی از جهان که ساخته دست بشر نیست مانند گیاهان ها، جانوران ها، جنگل ها، دریاها، کوه و بیابان ها، جهان هستی، قضاها و قدرها، روزگارها، فطرت ها، سرشت ها، نهادها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و آتش، غریزه ها، جمع واژۀ طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایع
تصویر شایع
ویژگی آنچه در افواه مردم پراکنده و منتشر شود، گسترش یافته، پراکنده، منتشرشونده مثلاً بیماری شایع، مورد قبول همه، رایج، ویژگی آنچه همه را دربر گیرد، فراگیر، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طایر
تصویر طایر
پرواز کننده، پرنده، پرنده ای که به آن فال می زنند،
کنایه از فال
طایر فلک: فرشته
طایر قدس: فرشته، طایر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طایل
تصویر طایل
وسیع، گسترده، کنایه از زیاد، فایده، سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضایع
تصویر ضایع
تباه، بیکاره، بی فایده، بی اعتبار شده
ضایع شدن: تباه شدن، نابود شدن، بیهوده شدن
ضایع کردن: تباه کردن، نابود کردن
ضایع گذاشتن: فرو گذاشتن، مهمل گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلایع
تصویر طلایع
طلیعه ها، طلایه ها، جمع واژۀ طلیعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طابع
تصویر طابع
مهرزن، سجیه، خوی، سرشت، طبع کننده، چاپ کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رایع
تصویر رایع
بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
برنده قاطع، فزونی مزیت، توانایی قدرت، توانگری، فراخی وسعت، فایده سود نفع
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز روان مثل آب و سرکه که بر روی زمین جاری شود، جسمی که روان باشد، آبکی، سیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیع
تصویر طلیع
آن که از طرف محارب دیده بان است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طلیعه، پیشسپاهیان جمع طلیعه، واحدی نظامی که در پیشاپیش عمده قوی حرکت کند پیشرو لشکر جلو دار طلایه، جمع طلیعه، بقایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طابع
تصویر طابع
چاپ کننده انگشتری، خاتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبایع
تصویر طبایع
سجایا، خویها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طسیع
تصویر طسیع
بنگرید به طسع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع
تصویر طالع
بر آینده، صعود کننده، طلوع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طامع
تصویر طامع
آزمند، حریص، طمع دارنده، امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طایف
تصویر طایف
طواف کننده، شبگرد عسس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طائع
تصویر طائع
فرمانبردار، خواهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طایه
تصویر طایه
پشت بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایع
تصویر جایع
گرسنه گرسنه، جمع جایمین (جائمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضایع
تصویر ضایع
تلف، تباه، بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایع
تصویر بایع
فروشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذایع
تصویر ذایع
آشکار، شایع، پیدا، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایع
تصویر شایع
ظاهر و فاش و آشکارا، منتشر و معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایع
تصویر بایع
((یِ))
فروشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایع
تصویر مایع
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طالع
تصویر طالع
بخت
فرهنگ واژه فارسی سره