جدول جو
جدول جو

معنی طایع

طایع((یِ))
فرمانبردار، طبع، مطیع، خواهان، راغب، جمع طایعین
تصویری از طایع
تصویر طایع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طایع

طایع

طایع
فَرمان بُردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فَرمان بَر، فَرمان پَذیر، فَرمان شِنو، فَرمان نیوش، سَر به راه، سَر بر خَط، سَر سِپرده، نَرم گَردن، طاعَت پیشه، طاعَت وَر، مُطیع، مُطاوِع، مِطواع، عَبید، مُنقاد
طایع
فرهنگ فارسی عمید

طایع

طایع
اگر بیند پادشاه طایعی به وی داد و گفت برو و خزینه را مُهر کن، دلیل که جاه و بزرگی یابد، زیرا که تاویل طایعی بهتر از انگشترین بود. محمد بن سیرین
دیدن طایع به خواب بر سه و جه است. اول: جاه و بزرگی. دوم: خزانه داری. سوم: جمع کردن مال.
اگر بیند امیری یا بزرگی طایعی به وی داد، دلیل که مال خود به وی سازد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب