- طاقیه
- پارسی تازی گشته تاکیه کلاه بلند و گرد، شب پوش شب کلاه نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان. یا طاقیه ترکمانی. کلاه نظامیان عثمانی عرقچین، بافته سرخ، جمع طاقیات
معنی طاقیه - جستجوی لغت در جدول جو
- طاقیه ((یِ))
- نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مادینه باقی باز مانده، ماندنی مونث باقی: آثار باقیه، جمع باقیات بواقی
مونث راقی پیشرفته پیشرو افسونگر مونث راقی: ممالک راقیه، مرد راقی توضیح: در معنی اخیر) ه (برای مبالغه است
مونث ساقی چمانی، رودک، دولاب چرخ چاه مونث ساقی
طاغی، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
طاری، داهیه، بلا و پیشامد ناگهانی
مؤنث واژۀ راقی، بالارونده، ترقی کننده، آنکه مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
فرورفتگی در دیوار برای گذاشتن اشیا، طاق
مؤنث واژۀ باقی، پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است
پارسی است تاکی گونه ای کلاه، جامه دو تکه نوعی کلاه طاقی، قبای دوتایی
کمر دیوار اطاق که چیزها در آن نهند، طاقی زیر
بسیار ستمگر
مونث طاری آفت داهیه بلا
مقلوب واطده: دیرینه، ایستا (ثابت) زبانزد فرزانی
مور سخنگوی که گویند با سلیمان پادشاه در سخن در آمده تاریکی ژرف
پارسی تازی گشته تابه گون گونه ای دستار بستن باشد بر سر
مونث واقی
قریب 7 مثقال
نوعی کلاه دراز شبیه کلاه درویشان
پشت بام
پارسی است تاغی تاکی گونه ای کلاه
پارسی تازی گشته تاکه تاغه تاهه تای، تاغک تاکچه، رشته از ریسمان، دسته از مو یا گل یا سبزی، شاخه شاه اسپرم، پارچه نبریده
طاق بودن، مفرد بودن
واحد شمارش جامه، پارچه و مانند آن مثلاً یک طاقه عبا، یک طاقه شال
کسی که طاقیه سازد