جدول جو
جدول جو

معنی طاغی - جستجوی لغت در جدول جو

طاغی
سرکش، طغیان کننده، گردنکش
تصویری از طاغی
تصویر طاغی
فرهنگ فارسی عمید
طاغی
از حد درگذرنده، (منتهی الارب)، کسی که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد، (غیاث اللغات)، نافرمان، (منتهی الارب)، ج، طغات، (مهذب الاسماء)، غیرمنقاد، عاصی، سرکش، مرید، متجاوز از حد و قدر، غالی در کفر، زیاده رو، ستمکار، (منتهی الارب) :
زمین تو گوئی مر خصم ملک را بگرفت
بدان زمان که برآمد ز طاغیان فریاد،
مسعودسعد،
چو روز رزم تو بر طاغیان خزان باشد
ز خون چگونه کند ذوالفقار تو گلشن،
مسعودسعد،
تیغ او اندر زمانه حشمتی منکر نهاد
تا ازو طاغی و یاغی عبرتی منکر گرفت،
مسعودسعد،
ندانستند که تأیید دین محمدی، رایت هر طاغی نگونسار کند، (ترجمه تاریخ یمینی ص 392)،
زانکه انسان در غنا طاغی شود
همچو پیل خواب بین یاغی شود،
مولوی،
هارون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد، گفتا بخلاف آن طاغی که بغرور ملک مصر دعوی خدائی کرد، نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان، (گلستان)، و در فارسی کلمه طاغی با فعل ’شدن’ ترکیب میشود و به معنی نافرمانی کردن بصورت فعل لازم به کار میرود
لغت نامه دهخدا
طاغی
سرکش ستمکار نافرمان سرتاب آن که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد، نافرمان طغیان کننده سرکش، ستمکار ظالم، جمع طغات
فرهنگ لغت هوشیار
طاغی
نافرمان، سرکش، ستمکار، ظالم
تصویری از طاغی
تصویر طاغی
فرهنگ فارسی معین
طاغی
سرکش، طغیانگر، عاصی، عصیانگر، متجاسر، متمرد، مخالف، ناجم، نافرمان
متضاد: رام، طایع، متکبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاغی
تصویر یاغی
سرکش، نافرمان، متمرد، گردنکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغی
تصویر باغی
سرکش، نافرمان، گردنکش، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طایی
تصویر طایی
از قبیلۀ طی، برای مثال نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد / بماند نام بلندش به نیکویی مشهور (سعدی - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاری
تصویر طاری
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاغیه
تصویر طاغیه
طاغی، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طواغی
تصویر طواغی
جمع واژۀ طاغیه، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داغی
تصویر داغی
داغ بودن، قطعۀ کهنه و فرسوده، (صفت نسبی، منسوب به داغ) دارای داغ (حیوان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
نوعی کلاه دراز شبیه کلاه درویشان
فرهنگ فارسی عمید
راغب، (تاج العروس)، از مصدر بغی ̍ و بغیه، (اقرب الموارد)، طالب، (تاج العروس) (اقرب الموارد)، ج، بغاه و بغیان: و خرجوا بغیانا لضوالهم، ای طلابالها، (از اقرب الموارد)، جوینده، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)، خواهنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از راغی
تصویر راغی
بانگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
پارسی است تاغی تاکی گونه ای کلاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاغی
تصویر یاغی
بی فرمان، سرکش، نافرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواغی
تصویر طواغی
طاغیه طغیان کنندگان سرکشان گستاخان
فرهنگ لغت هوشیار
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
فرهنگ لغت هوشیار
مرده ماهی که روی آب آید، آبسوار آنچه بر آب نشیند رو در روی درد که ته نشین شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاحی
تصویر طاحی
گسترده، بالا بر آمده، گروه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاوی
تصویر طاوی
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطاغی
تصویر تطاغی
بر هم ستم کردن، سر کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغی
تصویر باغی
سرکش، نافرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاهی
تصویر طاهی
کبابی بریان پز، گوشت پز خوالیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طائی
تصویر طائی
منسوب به طی از مردم افراد قبیله طی: حاتم طائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاغیه
تصویر طاغیه
بسیار ستمگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغی
تصویر باغی
سرکش، نافرمان، جمع بغاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
طاق بودن، مفرد بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
((اِ. ص نسب.))
نوعی کلاه که به صورت طاق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاری
تصویر طاری
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر مقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاغی
تصویر یاغی
((غِ))
سرکش، نافرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طواغی
تصویر طواغی
((طَ))
جمع طاغیه، گستاخان، سرکشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاغی
تصویر یاغی
سرکش
فرهنگ واژه فارسی سره
شورشی
دیکشنری اردو به فارسی