- طاع
- فرمانبردار
معنی طاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طعنه زننده،، سرزنش کننده
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
طعنه زننده، سرزنش کننده
مرد بی نیاز و نیکو حال در خوراک
تیر راست
بندگی، فرمانبرداری، اطاعت، عبودیت
خورنده، چشنده
اطاعت کردن، فرمان بردن، فرمان برداری کردن، عبادت، فرمان برداری
فرستون در چادر، گردن، داغ پهلو در اشتر
بسیار برنده، بسیار قطع کننده
کسی که مردم از او فرمان برداری و اطاعت کنند، اطاعت شده، فرمان برده شده
بمعنی برنده، جمع قاطع
اطاعت و فرمانبرداری کرده شده
سفره آرای خوانچین
قاطع ها، تغییر ناپذیرها، برنده ها، تیز ها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع
طاعت پیشه،
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
آنکه طاعت و عبادت را پیشۀ خود سازد،
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
بیماری واگیردار و خطرناکی که با سر درد، لرز، تب شدید، سرگیجه، التهاب غدد لنفاوی و تورم کبد و طحال همراه است و از طریق کک و موش به انسان منتقل می شود
مرگ سیاه
طاعون گرفته طاعونی: مرگیک آنکه مبتلی به طاعون شده، آنکه به او سرنیزه زده باشند: شتر طاعون زده
ششمرگی
بیماری واگیر که میکروب آن (باسیل یرسن) در سال 4981 بوسیله یرسن کشف شده، ابتدا حالت تهوع و لرز و سردرد شدید تولید و ورمی دردناک در کشاله ران یا زیر بغل یا گردن پیدا میشود که پس از یک هفته چرک میکند و بعد از بهبودی رد آن باقی میماند
آن که فرمانبرداری پیشه دارد
معبد و پرستشگاه
مواظبت در فرمانبرداری
مطیع، حاضر فرمان
عبادتخانه معبد
آن که گوش بر فرمان باشد
فرمان بردن گوش بر فرمان کسی داشتن