جدول جو
جدول جو

معنی طاطری - جستجوی لغت در جدول جو

طاطری
(طَ)
از متکلمین شیعه است و کتاب الامامه از اوست. (ابن الندیم). ابوسهل اسماعیل بن علی بن النوبخت النوبختی را کتابی است بنام کتاب الرد علی الطاطری فی الامامه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
طاطری
(ری ی)
نسبتی است که در زبان عامه افادۀ معنی کرباس فروش و فروشندۀ هر جامۀ سپیدی میکند. (سمعانی). یاقوت گوید: لا ادری این هی. و فی کتاب الشام، انبأنا ابوعلی الحداد، انبأنا ابوبکر بن زیده، انبأنا سلیمان بن احمد، کل من یبیع الکرابیس بدمشق، یسمی الطاطری. (معجم البلدان ج 6). رجوع به طاطریه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاری
تصویر طاری
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باطری
تصویر باطری
باتری، دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین های دیگر به کار می رود، در امور نظامی واحد شمارش توپ خانه
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ)
ابویعلی احمد بن عبدالعزیز طاهری، برادر ابوالحسن علی بن عبدالعزیز... از ابوطاهر مخاض و ابن اخماسمی (کذا) و جز آن دو روایت کرده است. او از خاندان طاهرذوالیمینین بوده است. (انساب سمعانی ورق 364 ’الف’). رجوع به ابوالحسن علی بن عبدالعزیز... طاهری شود
ابومنصور. از خاندان طاهریان بوده و بزبان عربی شعر میسروده و در ماوراءالنهر از گویندگان دربار سامانیان بشمار میرفته است. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 446 شود
محمد بن جنید طوسی طاهری. وی از جانب عبدالله بن طاهر که از سال 214 تا 230 هجری قمری حکمرانی خراسان داشت نیابت میکرد. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 220 شود
لغت نامه دهخدا
درختی است هندی که چون او را زخم کنند آب بسیار از آن تراوش میکند. و از آن خمر و سرکه میسازند و مشهور بشراب طاری است و در افعال و خواص قریب است بشراب مویزی. (تحفۀ حکیم مؤمن). اطواق است و آن خمری است که از آب درختی که به هندی طاری نامند بعمل می آورند و آن را هری گویند و درخت آن به افراط در عظیم آباد و بنگاله هست و در بعضی جاها کمتر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
یکی از شاگردان هرمس المثلث بالحکمه بوده است، (قفطی ص 150)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اتری. نام دانشمندی است که ابوریحان از وی در کتاب تحقیق ماللهند درباره مقیاسات در چند موضع مطالبی نقل کرده است. رجوع به فهرست تحقیق ماللهند شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
قریه ای است در سه فرسخی جعفری نزدیک سامراء، پائین تکریت و پائین تر از هاطری دوراعلی معروف به ضربه واقع شده. بیشتر مردمش یهودی هستند و امروز هم (قرن هفتم هجری) جملۀ ’مثل یهود هاطری میمانی’ در بین مردم بغداد ضرب المثل است. (از معجم البلدان چ 2 ج 2 ص 389)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
محمد بن عبدالوهاب بن محمد بن محمد بن علی المتوکل بن عمرالکاتب الشاطری، معروف به ابن الشاطر بغدادی و مکنی به ابوطاهر. و آن نسبت اجدادی است و این شاطری از ابوحفص بن شاهین و ابوالحسن علی بن عمرالحربی حدیث شنید و خطیب ابوبکر از وی سماع کرد و گوید که وی صدوق بود. وی در ماه رمضان سال 375 هجری قمری تولد یافت و در ماه ربیع الاول سال 452 هجری قمری درگذشت. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
عمل شاطر. چستی. چالاکی. شوخی. بیباکی. شطارت:
بخون خلق فروبرده بود پنجۀ کین
ندانمش که بقتل که شاطری آموخت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ده و بندری از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر. در 36 هزارگزی جنوب خاوری کنگان، کنار شوسۀ سابق بوشهر به لنگه. جلگه، گرمسیری و مالاریائی است با 980 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات. محصول آنجا غلات، خرما، تنباکو و پیاز. شغل اهالی زراعت و ماهیگیری. پاسگاه ژاندارمری گمرک و گارد مسلح گمرک و یک دبستان 3 کلاسه دارد. لنگرگاهی در کنار خلیج کوچک طاهری است به عمق 11 متر و فاصله یک کیلومتر از ساحل و قابل استفاده برای کشتی های معمولی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). بندری است در جنوب ایران که محل صیدمروارید، و راندن کشتیهای غواصی میباشد. در بلوک دشتی واقع است. شهر سیراف قدیم که خرابه های آن هنوز درحوالی بندر طاهری دیده میشود، در قرن سوم هجری مهم ترین بنادر خلیج فارس، و مرکز تجارت محصولات ممالک اطراف اقیانوس هند بوده، و بناهای بسیار عالی داشته که بواسطۀ زلزلۀ شدیدی همه خراب شده، و دیگر آباد نگشته است. (جغرافیای کیهان قسمت طبیعی ص 100). بندر طاهری در 268500 گزی بوشهر میان اختر و نخل تقی واقع شده است. و رجوع به تاریخ سیستان حاشیۀ ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
آنکه و آنچه منسوب به آل طاهر، و منسوب به حریم طاهری یکی از محلات بغداد باشد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
نام قسمی کاغذ در قدیم، منسوب به طاهردوم از امراء طاهریۀ خراسان. (فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ری یَ)
ده کوچکی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان بندرعباس. در 48هزارگزی خاوری بندرعباس و 7هزارگزی راه مالرو بندرعباس به میناب. جلگه و گرمسیری است با 30 تن سکنه. مزارع خشک، تخت کش، مشکی و سوختگی جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
بمعنی دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور تشکیل شده است و برای ذخیره و تولید الکتریسته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار رود، دستگاهی که در حکم مخزن الکتریسته و عبارت از ابزاری الکتروشیمی است، در هر خانه از این دستگاه چند صفحۀ مثبت و بهمان تعداد صفحه های منفی قرار گرفته و جنس صفحه ها از سرب یا از ترکیبات فلز مزبور است، این صفحه ها بوسیلۀ صفحات عایقی که معمولاً از چوب، لاستیک و شیشه ساخته شده از یکدیگر جداگشته اند، تمام صفحات منفی و مثبت با همدیگر متصل اندو با علامت (+) یا (-) مشخص میباشند، مجموع صفحه های مثبت و منفی در داخل ظرف محتوی اسید سولفوریک و آب قرار دارند، این محلول الکترولیت نام دارد، هنگام پرکردن باطری (بوسیلۀ منبع الکتریکی) بین اسید و ترکیبات سرب فعل و انفعالی صورت میگیرد و انرژی الکتریکی به صورت انرژی شیمیایی در داخل باطری ذخیره میشود، بدین ترتیب اگر پس از پرکردن باطری، دو سر مثبت و منفی آنرا به یک ابزار مصرف برق وصل کنیم، اسید سولفوریک و صفحه های سربی فعل و انفعالی در جهت عکس انجام می دهند و انرژی شیمیایی ذخیره شده در باطری بصورت انرژی الکتریکی در می آید و در دستگاه برقی مذکور مورد استفاده قرار میگیرد، پس از اینکه مدتی این عمل انجام گرفت البته انرژی شیمیایی ذخیره شده تمام می شود و باصطلاح معروف باطری دشارژ یعنی خالی میگردد و ناچار دوباره باطری را با دستگاه مولد برق پر و به اصطلاح شارژ می کنند، اسید در ضمن شارژ باطری به مصرف میرسد، یعنی با مادۀ سربی صفحه ها ترکیب میشود و سولفات سرب تولید میکند اما در حین دشارژ اسیدسولفوریک مصرف شده دوباره در الکترولیت بوجود می آید، مقدار ظرفیت باطری بستگی به سطح صفحه های باطری و تعداد آنها دارد
لغت نامه دهخدا
(ی یَ)
نوعی از جامه. رجوع به طاطری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَ)
ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی. مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و محدث و از شیوخ واقفه بود. حسن بن محمد بن سماعۀ صیرفی حضرمی (متوفی بسال 263 هجری قمری) نزد او تحصیل کرده است. او راست: 1- الامامه. 2- التوحید. 3- الفرائض. 4- المتعه. 5- النکاح. (از معجم المؤلفین از کتاب الرجال نجاشی ص 179 و الفهرست طوسی ص 92 و منتهی المقال ابوعلی ص 211 و منهج المقال میرزا محمد ص 229 و تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 278)
لغت نامه دهخدا
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طاهر، نوعی کاغذ در قدیم (منسوب به طاهر دوم از طاهریان خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور، تشکیل شده و برای ذخیره و تولید الکتریسیته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاری
تصویر طاری
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر مقیم
فرهنگ فارسی معین
باتری، پیل، قوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آینده، عارض، عارضی
متضاد: ذاتی، گزنده، گذرا، غیرمقیم
متضاد: متوطن، روان، جاری، مسافر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باطری یا قوه منبعی است از الکتریسیته ساکن که برای به کارگیری دستگاه های الکتریکی یا در اتومبیل مصرف می کنیم. همان طور که از نامش برمی آید قوه است و در خواب نیز نیاز شما به نیرویی خارج از وجود خودتان به شکل قوه شکل می گیرد. اگر ببینید باطری یا قوه ای از دیگری گرفتید خواب شما می گوید به کمک دیگران نیازمندید اما به روی خود نمی آورید و غرورتان اجازه ابراز این احتیاج به کمک را نمی دهد. چنانچه ببینید که کسی از شما باطری گرفت، یک آدم مجهول به کمک شما نیازمند خواهد شد که معلوم نیست بتوانید برای او مفید واقع شوید زیرا همیشه تصور ما در مورد خودمان مثبت است. اگر دیدید که باطری اتومبیل شما سوراخ شده یا برق نمی دهد گویای ضعف نیروی شماست و اگر باطری را ترمیم کردید به جبران ضعف خود توفیق خواهید یافت. به هر حال باطری و قوه نماینده قدرت های خارج از وجود و شخصیت ما هستند و اندازه آن ها به اندازه باطری و قوه ای که در خواب می بینید بستگی دارد. قوه و باطری کوچک کمک مختصر است و باطری بزرگ یاری موثر و عظیم.
فرهنگ جامع تعبیر خواب