مثانه مانندی که از شرم ناقه برآیدپیش از ولادت. (منتهی الارب) ، افزونی که بر گردن برآید. (مهذب الاسماء). ورمی است که در شتر عارض شود. گویند: بالبعیر ضواه، ای سلعه. (منتهی الارب) ، شور و غوغا و بانگ و فریاد مردم
مثانه مانندی که از شرم ناقه برآیدپیش از ولادت. (منتهی الارب) ، افزونی که بر گردن برآید. (مهذب الاسماء). ورمی است که در شتر عارض شود. گویند: بالبعیر ضواه، ای سلعه. (منتهی الارب) ، شور و غوغا و بانگ و فریاد مردم
بسیارآوه کننده از ترس خدای. (ترجمان علامۀ جرجانی، ترتیب عادل). آنکه آه بسیار کند. (از مهذب الاسماء). دعاخواننده بزاری و مؤمن و نرم دل و آه کننده و کسی که بزبان حاجت ندارد و هرچه کند بدل کند. (از آنندراج) (غیاث اللغات). مرد با یقین و نرم دل و بسیاردعا و زاری کننده از بیم خدای عزوجل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، اواهون. (از مهذب الاسماء).
بسیارآوه کننده از ترس خدای. (ترجمان علامۀ جرجانی، ترتیب عادل). آنکه آه بسیار کند. (از مهذب الاسماء). دعاخواننده بزاری و مؤمن و نرم دل و آه کننده و کسی که بزبان حاجت ندارد و هرچه کند بدل کند. (از آنندراج) (غیاث اللغات). مرد با یقین و نرم دل و بسیاردعا و زاری کننده از بیم خدای عزوجل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، اواهون. (از مهذب الاسماء).
آرزو. مراد. میل، عرض. درخواست. استدعاء، یا. (ناظم الاطباء). چه. اعم از آنکه. (یادداشت بخط مؤلف). چون: خواه شب و خواه روز، خواه رومی خواه زنگی، خواه مرد خواه زن: خواه اسب وفا زین کن و زی مهر رهی تاز خوه تیغ جفا آخته کن کین رهی توز. سوزنی. هرکه را خلقش نکو نیکش شمر خواه از نسل علی خواه از عمر. مولوی. آب خواه از جو بجو خواه از سبو کاین سبو را هم مدد باشد ز جو. مولوی. من آنچه شرط بلاغست با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. سعدی
آرزو. مراد. میل، عرض. درخواست. استدعاء، یا. (ناظم الاطباء). چه. اعم از آنکه. (یادداشت بخط مؤلف). چون: خواه شب و خواه روز، خواه رومی خواه زنگی، خواه مرد خواه زن: خواه اسب وفا زین کن و زی مهر رهی تاز خوه تیغ جفا آخته کن کین رهی توز. سوزنی. هرکه را خلقش نکو نیکش شمر خواه از نسل علی خواه از عمر. مولوی. آب خواه از جو بجو خواه از سبو کاین سبو را هم مدد باشد ز جو. مولوی. من آنچه شرط بلاغست با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. سعدی