جمع واژۀ ضاحیه. (منتهی الارب). ضواحیک، آنچه از تو پیدا باشد در آفتاب مانند دوش و شانه. (منتهی الارب). - ضواحی الحوض، کرانهای آن. (منتهی الارب). - ضواحی الرّوم، شهرهای ظاهر روم. (منتهی الارب). ، آسمانها. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ ضاحیه. (منتهی الارب). ضواحیک، آنچه از تو پیدا باشد در آفتاب مانند دوش و شانه. (منتهی الارب). - ضواحی الحوض، کرانهای آن. (منتهی الارب). - ضواحی الرّوم، شهرهای ظاهر روم. (منتهی الارب). ، آسمانها. (منتهی الارب)
جمع واژۀ ماضیه. - مواضی ایام، گذشته های زمان. (از یادداشت مؤلف) : در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان پادشاهی بوده است. (سندبادنامه ص 31). آورده اند که در مواضی دهر و سوالف سنین و شهور... (سندبادنامه ص 218). در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین و متدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). و رجوع به ماضی شود
جَمعِ واژۀ ماضیه. - مواضی ایام، گذشته های زمان. (از یادداشت مؤلف) : در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان پادشاهی بوده است. (سندبادنامه ص 31). آورده اند که در مواضی دهر و سوالف سنین و شهور... (سندبادنامه ص 218). در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین و متدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). و رجوع به ماضی شود