- ضواحی
- جمع ضاحیه، آشکاره ها آسمان ها
معنی ضواحی - جستجوی لغت در جدول جو
- ضواحی
- بارز، آشکار، ظاهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دندان های بین دندان های نیش و آسیا
ناحیه، جانب، جهت، طرف، کرانه، قسمتی از کشور، قسمتی از شهر در تقسیمات اداری، بخش
ضاری ها، حیوانات شکاری و درنده ها و گوشت خواران مانند شیر، ببر و گرگ، سگهای حریص به شکار، جمع واژۀ ضاری
دندانخند چهار دندان پیش جمع ضاحکه دندانهای جلو دهان که هنگام خنده نمایان شود
مناطق، جمع ناحیه
جمع ناحیه، کناره ها، کرانه ها، اطراف شهر و ده، حدود یک خط، حوزه
جای آشکار، نپوشاندنی چون روی و دست ها