جدول جو
جدول جو

معنی ضعیفی - جستجوی لغت در جدول جو

ضعیفی
(ضَ)
محمد. از مردم ده قره طوۀروم ایلی و از قدمای شعرای عثمانی است. او سالک طریق علم و شارح گلستان سعدی است. (قاموس الاعلام ترکی)
از قدمای شعرای عثمانی و معاصر سلطان سلیمان قانونی است. (قاموس الاعلام ترکی)
محمد. از قدمای شعرای عثمانی و اهل قسطمونی است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ضعیفی
(ضَ)
چگونگی ضعیف. سستی. ضعف. تربه. (منتهی الارب) :
از ضعیفی ّ دست و تنگی جای
نیست ممکن که پیرهن بدرم.
مسعودسعد.
خفتن همه بر خاک وز ضعیفی
بر خاک نگیرد همی نشانم.
مسعودسعد.
و سبب آن (خوی کردن) ضعیفی قوه باشد و عاجزی طبیعت از تصرف کردن اندر غذا و تحلل حرارت غریزی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
ضعیفی
سستی نزاری حالت و کیفیت ضعیف سستی ضعف
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
فرهنگ لغت هوشیار
ضعیفی
اگر کسی درخواب بیند سروی ضعیف شد، دلیل نقصان جاه و بزرگی بود. اگر بیند چشم او ضعیف شد، دلیل که دختر یا زن او بمیرد. اگر در خواب بیند، بینی او ضعیف گشته بود. دلیل که جاهش کم شود. اگر دهن خود را ضعیف بیند، دلیل که روزی بر وی تنگ شود. اگر بیند گردنش ضعیف بود، دلیل که امانت مردم در گردن او باشد. اگر دوش خود را ضعیف بیند، دلیل که زنش رنجور شود. اگر بازوی خود را ضعیف بیند، دلیل که زنش رنجور شود یا حال برادر یا فرزندش بد شود. اگر ساعد خود را ضعیف بیند، دلیل که حال دخترش ضعیف شود. اگر سینه خود را ضعیف بیند، دلیل که راه سخاوت بگذارد. اگر شکم خود را ضعیف بیند، دلیل که پناه او ضعیف بود. اگر دل خود را ضعیف بیند، دلیل که تدبیر و رای او گم شود. اگر سرین را ضعیف بیند، دلیل که حال مهتری از خویشان او ضعیف گردد. اگر همه تن خود را ضعیف بیند، دلیل که غمگین و مستمند شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ضعیفی
ضعفٌ
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به عربی
ضعیفی
Flimsiness
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ضعیفی
fragilité
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ضعیفی
脆弱
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به چینی
ضعیفی
хрупкость
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به روسی
ضعیفی
Zerbrechlichkeit
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به آلمانی
ضعیفی
ламкість
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ضعیفی
kruchość
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به لهستانی
ضعیفی
fragilidade
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ضعیفی
fragilità
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ضعیفی
fragilidad
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ضعیفی
breekbaarheid
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به هلندی
ضعیفی
脆さ
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ضعیفی
नाजुकता
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به هندی
ضعیفی
kerapuhan
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضعیفی
부서지기 쉬움
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به کره ای
ضعیفی
نازک پن
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به اردو
ضعیفی
নাজুকতা
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به بنگالی
ضعیفی
ความเปราะบาง
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به تایلندی
ضعیفی
udhaifu
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ضعیفی
שבריריות
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به عبری
ضعیفی
hassasiyet
تصویری از ضعیفی
تصویر ضعیفی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
زن، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
(ضُ فا)
جمع واژۀ ضعیف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
ناتوان، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
زن سست و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
((ضَ))
سست، ناتوان، عاجز، بیمار، جمع ضعفاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضعیفه
تصویر ضعیفه
((ضَ فِ))
زن سست و ناتوان، زن، (مطلق) زوجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
نزار، لاغر، ناتوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
Faint, Feeble, Frail, Puny, Sickly, Tenuous, Weak
دیکشنری فارسی به انگلیسی