معنی ضعیفی
- ضعیفی (ضَ)
- چگونگی ضعیف. سستی. ضعف. تربه. (منتهی الارب) :
از ضعیفی ّ دست و تنگی جای
نیست ممکن که پیرهن بدرم.
مسعودسعد.
خفتن همه بر خاک وز ضعیفی
بر خاک نگیرد همی نشانم.
مسعودسعد.
و سبب آن (خوی کردن) ضعیفی قوه باشد و عاجزی طبیعت از تصرف کردن اندر غذا و تحلل حرارت غریزی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
