جدول جو
جدول جو

معنی ضریم - جستجوی لغت در جدول جو

ضریم
حریق، سوخته
تصویری از ضریم
تصویر ضریم
فرهنگ فارسی عمید
ضریم(ضِرْ یَ)
صمغ درختی است. (منتهی الارب) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
ضریم(ضُ رَ)
ابن معشربن ذهل بن تیم بن عمرو بن مالک بن حبیب بن عمر بن غنم بن تغلب، ملقب به افنون، از بنی تغلب است. صاحب عقد الفرید ذیل عنوان: ’من رثی نفسه و قبره و وصف ما یکتب علی القبر’ درباره وی آرد: او کاهنی را در جاهلیت دیدار کرد، کاهن وی را گفت که تو بجایگاهی الاهه نام در خواهی گذشت. ضریم روزگاری بزیست آنگاه با قوم خود سفری بشام کرد. هنگام بازگشت راه را گم کردند و از مردی جویای طریق شدند، وی گفت چون مسافتی بپیمائید و بزمینی چنین و چنین رسید راه بر شما ظاهر شود و بسرزمین الاهه خواهیدافتاد و الاهه قارّتی است به سماوه. کاروانیان برفتند و چون به الاهه رسیدند همگی فرودآمدند مگر ضریم که از فرودآمدن امتناع وزرید و همچنان بر اشتر بماند، اما هم در آن حال که برنشسته و اشتر به چرا سرگرم بودماری بر لفچ شتر وی بچسبید و اشتر سر خویش بجنبش درآورد و مار بر ساق افنون زخمی زد. افنون برادر خویش معاویه را گفت مرا گوری بکن که درگذشتم و از هلاکت خویش پیش از مرگ آگاهی داد و گریان بر نفس خویش گفت:
لست علی شی ٔ فروحاً معاویا
و لا المشفقات یتبعن الحوازیا
و لا خیر فیما کذب المرء نفسه
و تقواله للشی ٔ یالیت ذالیا
و ان اعجبتک الدهر حال، من امری ٔ
فدعه و واکل حاله و اللیالیا
یرحن علیه او یغیّرن ما به
و ان لم یکن فی حوبه العیش وانیا
فطاء معرضا ان ّ الحتوف کثیره
و انک لاتبقی بنفسک باقیا
لعمرک مایدری امرؤٌ کیف یتقی
اذا هو لم یجعل له الله وافیا
کفی حزناً ان یرحل الرکب غدوه
و اترک فی اعلی الاهه ثاویا.
(عقد الفرید ج 3 ص 200 و 201)
لغت نامه دهخدا
ضریم(ضَ)
سوخته. (منتهی الارب). سوزان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ضریم
حریق
تصویری از ضریم
تصویر ضریم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مریم
تصویر مریم
(دخترانه)
نام مادر عیسی (ع)، گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کریم
تصویر کریم
(پسرانه)
بخشنده، سخاوتمند، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریم
تصویر فریم
در زبان سینما و تصویربرداری، فریم (Frame) به بخش دیداری تصویر که توسط دوربین در یک لحظه خاص ضبط شده است، اشاره دارد. هر فیلم یا ویدیو از چندین فریم تشکیل شده است که هرکدام یک صحنه یا یک قسمت از صحنه را نمایش می دهند.
ویژگی های اصلی فریم عبارتند از:
۱. زمان مرحله ای : هر فریم در یک لحظه خاص ضبط شده و در یک زمان مشخص در فیلم یا ویدیو ظاهر می شود.
۲. فاصله کانونی : فاصله کانونی دوربین و زاویه دید که برای گرفتن فریم انتخاب می شود و نقطه تمرکز بر روی آن قرار دارد.
۳. محدوده دید (Field of View) : حجم فضایی که توسط دوربین در فریم ضبط می شود و از آن در تصویر مشخص می شود.
۴. محل قرار گیری شیء ها : جایگاه و موقعیت شیء ها و شخصیت ها در فریم که تأثیر زیادی بر ترکیب و تراکم تصویر دارد.
فریم ها در سینما و تصویربرداری به عنوان واحدهای اساسی برای ساخت و تدوین فیلم استفاده می شوند. ترکیب صحیح فریم ها و تنظیمات مختلف آن ها می تواند تأثیر زیادی بر احساسات و درک بیننده از داستان و شخصیت ها داشته باشد و برای ایجاد جلوه های خاص و نمایش اطلاعات بهتر از داستان و مکان های مختلف استفاده می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
عددی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، در ریاضیات عاملی عددی که قبل از یک کمیت مجهول در یک جملۀ جبری قرار می گیرد مثلاً در عبارت y١4 + ٢x٣y٧ + ٢x4، ضریب ٢x، 4 است، ضریب ٢x٣y، ٧ است و ضریب y، ١4 است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضریع
تصویر ضریع
غشای نازک روی استخوان، گیاهی بدبو، عوسج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حریم
تصویر حریم
پیرامون و گرداگرد خانه و عمارت، مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد، آنچه حرام شده و مس آن جایز نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مریم
تصویر مریم
گل مریم، نوعی گل سفید و خوش بو با بوتۀ پیازدار که پیازش را می کارند،
نوزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۸ آیه، کهیعص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرام
تصویر ضرام
هیزم نازک، ریزه، سست و نرم که با آن آتش روشن می کنند، هیزم افروخته
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، توقّد، گر زدن، التهاب، تلهّب، اشتعال، گر کشیدن، اضطرام، شعله زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریم
تصویر کریم
بخشنده، صاحب کرم، سخی، از نام ها و صفات خداوند، از صفات قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضریر
تصویر ضریر
کور، نابینا، بیمار نزار، لاغر، نحیف، آنچه آمیخته به ضرر باشد
فرهنگ فارسی عمید
(ضُ رَ مَ)
قلعتی است به یمن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نیک برافروختن آتش. (تاج المصادر بیهقی). آتش برافروختن. (زوزنی). برفروزانیدن آتش را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شعله ور ساختن و برافروزانیدن آتش را. (از اقرب الموارد). افروختن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضریک
تصویر ضریک
کرکس نر، گول مرد، نابینا، تهی دست
فرهنگ لغت هوشیار
اسپوشه، زاخل تر (شبرق) از گیاهان، خار کویک (کویک نخل)، درخت خشک، می تنک می آبکی، کلان پستان: زن، کلان پستان: گوسفند نسج پوششی استخوان که لایه نازکی است و استخوان ساز است و موجب رشد عرضی استخوان می شود. یا ورم ضریع. التهاب و تورم پوششی استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریر
تصویر ضریر
کور، مرد نابینا، بی دیده، اعمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریج
تصویر ضریج
خون آلود، تند (سریع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریب
تصویر ضریب
مانند، مثل، نوع، همتا، شکل
فرهنگ لغت هوشیار
شیر بیشه شیر (بیشه) شیر درنده اسد، دلاور شجاع، جمع ضراغم. توضیح این کلمه در لغت عرب بکسر اول آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریح
تصویر ضریح
گور، قبر، بی لحد، مغاکی که در میان گور سازند برای مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریم
تصویر حریم
پیرامون، گرداگرد، خانه، مکانی که دفاع از آن لازم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریم
تصویر تریم
چرکن، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریم
تصویر خریم
بی باک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریم
تصویر جریم
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریم
تصویر زریم
بی کس و کار کم خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضیم
تصویر رضیم
ساختمان سنگی سنگ چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریم
تصویر دریم
خوش اندام خوشگوشت: پسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریم
تصویر بریم
سپیده دم، گروزه (جماعت مردم)، افسون، گله بزو میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمیم
تصویر ضمیم
همراه، گرد آورده همراه صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضخیم
تصویر ضخیم
ستبر، کلفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گریم
تصویر گریم
چهره پردازی
فرهنگ واژه فارسی سره