- ضریره
- مونث ضریر: نابینا زن، بیمار زن مونث ضریر زن نابینا، جمع ضرایر
معنی ضریره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داروی خشک ذرور، نوعی بوی خوش عطر ذرور، گل شیپوری ایتالیایی. پر گنه آمیزه ای از بوهای خوش
واحد زریر یکدانه زریر
گناه بزه گناه بزه جنایت، جمع جرائر (جرایر)
شیر با خوراکی است از آرد و شیر و روغن که برای بیمار پزند قطعه حریر، حلوایی رقیق از آرد برنج و مغز بادام و شکر
راز، پاکدل
غذایی که از آب، نشاسته، شکر و مغز بادام برای افراد مریض تهیه می شود، قطعۀ حریر، جامۀ ابریشمی
شریر، بدکار، صاحب شرّ، شرور
داروی خشک، داروی پاشیدنی، نوعی از بوی خوش
سرشت، خوی، عادت، طبیعت، سجیه، خراج، جزیه، زده شده به شمشیر
گور گورابه
خوی، ساو (مالیات)، پاره برف، داغ زخم، زده شده، گزیت سرشت خوی، عایدی ضرابخانه دخل دارالضرب، جزیه گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر کشته شده به شمشیر، عوارضی که برای تسعیر مالیاتی که در یک جا تعیین اما در جای دیگر پرداخته شده باشد برقرار و معمول بود، جمع ضرایب
گیسوان بافته شده
مونث ضایر زیان رساننده گزند رساننده
گزند رساندن، نابینا شدن، کاستی: در داراک نابینا شدن، گزند رسانیدن، نابینایی
مونث غریر بنگرید به غریر گور کن از جانوران مونث غریر
قریردرفارسی چشم خنک چشم سرد
ناپسندی بچه گربه، گل آذین نگینی
((حَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
قطعه حریر، خوراکی رقیق از آرد برنج، شکر و مغز بادام، معمولاً برای کودکان شیرخوار و بیماران
((ضَ بِ یا بَ))
فرهنگ فارسی معین
سرشت، خوی، عایدی ضرابخانه، دخل
دارالضرب: جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
دارالضرب: جزیه، گزیت، خراج زمین و مانند آن، گمرک، تیزی شمشیر، شمشیر، زخمگاه، زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر
گناه، بزه، جنایت
کور، نابینا، بیمار نزار، لاغر، نحیف، آنچه آمیخته به ضرر باشد
کور، مرد نابینا، بی دیده، اعمی