جدول جو
جدول جو

معنی ضراح - جستجوی لغت در جدول جو

ضراح
نام بیت المعمور که گفته اند خانه ای است در آسمان مقابل خانۀ کعبه
تصویری از ضراح
تصویر ضراح
فرهنگ فارسی عمید
ضراح
(ضِ)
موضعی است، و در اخبار نام آن آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ضراح
(ضُ)
خانه ای است در آسمان چهارم. (دهار) (مهذب الاسماء). بیت المعمور که قبلۀ ملائکه است در آسمان چهارم. (منتخب اللغات). نام بیت المعمور که خانه ای است ساخته در آسمان چهارم مقابل خانه کعبه. (منتهی الارب). خانه ای است در آسمان مقابل کعبه و آن بیت المعمور است، و ضریح لغتی است در آن... و گویند آن همان کعبه است که خداوند بهنگام طوفان به آسمان برد و بسبب دوری از زمین ضراح نامیده شد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ضراح
(ضَ حِ)
اضرح. دور کن و بینداز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ضراح
(ثَ / ثَ مَ)
لگد زدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ضراح
لگد زدن حیوانات
تصویری از ضراح
تصویر ضراح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرام
تصویر ضرام
هیزم نازک، ریزه، سست و نرم که با آن آتش روشن می کنند، هیزم افروخته
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، توقّد، گر زدن، التهاب، تلهّب، اشتعال، گر کشیدن، اضطرام، شعله زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
رها کردن باد صدادار از مقعد، ضرطه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صراح
تصویر صراح
خالص، ناب، سره، پاک، بی آلایش، بدون ظرف مثلاً وزن خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
بسیار زننده،، سخت زننده،، کسی که سکه ضرب می کند، زرگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
با کسی شمشیر زدن، نبرد کردن، با هم زد و خورد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراح
تصویر قراح
آب خالص و پاکیزه، زمینی که در آن آب و درخت نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طراح
تصویر طراح
طرح کننده، نقشه کش، در هنر نقاشی نقاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جراح
تصویر جراح
پزشکی که بعضی بیماری ها، آسیب ها و ناهنجاری ها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
ضرر زدن، زیان رساندن، گزند رساندن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو بَ نَ)
اضراح سوق، کاسد کردن بازار. (از اقرب الموارد). کاسد و ناروا گردانیدن بازار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اضطباث ناقه، دست کشیدن بدان برای دانستن فربهی آن، اضطباث کسی، زدن وی. ضبث. (از اقرب الموارد). و رجوع به ضبث شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضراب
تصویر ضراب
نبرد و ستیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
زیان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
تیز گوز باد شکم تیز دهنده گوز دهنده گوزو
فرهنگ لغت هوشیار
سختی گزند نهان شدن، درختان انبوه، زمین نشیب نهان شدن پنهان گشتن، گزند آسیب، سختی بد حالی بد بختی تنگدستی مقابل سرا، رنجوری، قحط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاح
تصویر ضیاح
شیر تنک شیر آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراح
تصویر طراح
نقاش، آنکه طرح افکند، نقشه ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراح
تصویر قراح
آب صاف پاکیزه بی آمیختگی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراس
تصویر ضراس
دندان درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرام
تصویر ضرام
آتش گیری افروزش، فروزینه ریزه چوب، زبانه آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضروح
تصویر ضروح
لگد زدن: اسپ، کمان نیکو سرد بازاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریح
تصویر ضریح
گور، قبر، بی لحد، مغاکی که در میان گور سازند برای مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراح
تصویر صراح
خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراح
تصویر سراح
رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذراح
تصویر ذراح
شیرابه شیرآبکی آله کلو از جانوران آلاکلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضراح
تصویر اضراح
بازارسردی (رودر روی بازار گرمی)، تباهاندن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراح
تصویر جراح
((جِ))
جمع جراحت، زخم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جراح
تصویر جراح
((جَ رّ))
پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن بدن باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جراح
تصویر جراح
کرنتگر، کارد پزشک
فرهنگ واژه فارسی سره