جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جراح

جراح

جراح
زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند
جراح
فرهنگ لغت هوشیار

جراح

جراح
پزشکی که بعضی بیماری ها، آسیب ها و ناهنجاری ها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه می کند
جراح
فرهنگ فارسی عمید

جراح

جراح
پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن بدن باشد
جراح
فرهنگ فارسی معین