جدول جو
جدول جو

معنی ضجاع - جستجوی لغت در جدول جو

ضجاع
(ضِ)
شهری است به یمن نزدیک زبید. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دلیر، دلاور، پردل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضجیع
تصویر ضجیع
هم خوابه، هم بستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
ضبع ها، کفتارها، جمع واژۀ ضبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
ضایع شدن، تلف شدن، تباه شدن، ضایعه، مرگ، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
زمین زراعتی و آب و درخت موجود در آن، زمین غله خیز، نابودی، ضیعت
ضیاع و عقار: زمین های کشاورزی و اموال خانه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو رَ دَ / دِ)
بر پهلو خوابانیدن کسی را بر زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پهلوی کسی را بر زمین نهادن. (از اقرب الموارد). کسی را پهلو بر زمین نهادن. (تاج المصادر بیهقی). بر پهلو خوابانیدن، خوردن نبیذ ضری ّ را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ضری ّ شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ عِ)
جمع واژۀ ضجعم و ضجعم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضجاج
تصویر ضجاج
انگم خوراکی، فریاد و شورش، ستیزه صمغ مترشح از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجاع
تصویر وجاع
جمع وجع، رنجوری ها دردمندی ها، جمع وجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
بطلان، ضایع شدن، تباهی، هلاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
جمع ضبع، بازوان بازوها، جمع ضبع، ماچه کفتاران جمع ضبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجوع
تصویر ضجوع
سست رای مرد، بار سنگینی، کند رو چون ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجیع
تصویر ضجیع
همخوابه، گرسنگی همخوابه هم بستر
فرهنگ لغت هوشیار
بر پهلو خفته: مرد، پر خواب خسبنده، گول، ستاره فرو رو، بخور بخواب: ستور، تنبل، گراینده، دهانه رود مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده ملازم خانه به جهت عجز یا بزرگی، جمع ضواجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دلیر و پر دل، قویدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاع
تصویر رجاع
برگردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
((ضَ))
تباه شدن، تلف گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
((ض یا ضَ))
جمع ضیعه، آب و زمین، دارایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
((شُ))
از صورت های فلکی جنوبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضجیع
تصویر ضجیع
((ضَ))
هم بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضاجع
تصویر ضاجع
((جِ))
مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده، جمع ضواجع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
((شُ))
دلیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دلیر، شیردل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
Brave, Chivalrous, Dapper, Redblooded, Valorous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
courageux, chevaleresque, audacieux, valeureux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
смелый , рыцарский , доблестный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
mutig, ritterlich, tapfer, unerschrocken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
сміливий , рицарський , відважний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
odważny, rycerski, dzielny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
勇敢的 , 骑士般的 , 大胆的 , 英勇的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
corajoso, cavalheiresco, audaz, valoroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
coraggioso, cavalleresco, audace, valoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
valiente, caballeroso, audaz, valeroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
moedig, ridderlijk, dapper, moedige
دیکشنری فارسی به هلندی