جدول جو
جدول جو

معنی ضاجع

ضاجع((جِ))
مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده، جمع ضواجع
تصویری از ضاجع
تصویر ضاجع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ضاجع

ضاجع

ضاجع
بر پهلو خفته: مرد، پر خواب خسبنده، گول، ستاره فرو رو، بخور بخواب: ستور، تنبل، گراینده، دهانه رود مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده ملازم خانه به جهت عجز یا بزرگی، جمع ضواجع
فرهنگ لغت هوشیار

ضاجع

ضاجع
جای خم وادی. ج، ضواجع، گول. (منتهی الارب). نادان. (منتخب اللغات) ، ستارۀ مایل بغروب. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده و ملازم خانه و مقیم در آن بجهت عجز یا بزرگی. (منتهی الارب). ج، ضواجع
لغت نامه دهخدا

ضاجع

ضاجع
رودباری است در پائین حرۀ بنی سلیم. (منتهی الارب) (معجم البلدان) ، موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

ضایع

ضایع
تباه، بیکاره، بی فایده، بی اعتبار شده
ضایع شدن: تباه شدن، نابود شدن، بیهوده شدن
ضایع کردن: تباه کردن، نابود کردن
ضایع گذاشتن: فرو گذاشتن، مهمل گذاشتن
ضایع
فرهنگ فارسی عمید