جدول جو
جدول جو

معنی ضباث - جستجوی لغت در جدول جو

ضباث
(ضُ)
پنجۀ شیر. (منتهی الارب). برثن
لغت نامه دهخدا
ضباث
(ضُ)
نام پدر زید و منجی و عطیه. (منتهی الارب) ، بطنی از جشم
لغت نامه دهخدا
ضباث
(ضَبْ با)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضباط
تصویر ضباط
ضابط ها، حفظ کنندگان، نگه دارندگان، حاکم ها، قوی ها، باهوش ها، جمع واژۀ ضابط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
ضبع ها، کفتارها، جمع واژۀ ضبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضباط
تصویر ضباط
کسی که اوراق اداره را در پرونده ها ضبط و نگه داری می کند، بایگان، ضبط کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضباب
تصویر ضباب
مه، بخاری که گاهی در هوای بارانی و مرطوب تولید می شود و فضا را تیره می کند، بخار آب پراکنده در هوای نزدیک زمین، ماغ، نژم، میغ، نزم
فرهنگ فارسی عمید
(ضَبْ با)
نام سگی است. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
نام کوهیست نزدیک حرهالنار. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضُبْ با)
درختی است مانا به درخت بلوط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِ / ضُ)
کتابها (واحد ندارد). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَ یَ)
ضبح. (منتهی الارب). برآوردن و شنوانیدن اسبان آواز خود را در دویدن یا پویه. (منتهی الارب) ، بانگ کردن روباه. (مهذب الاسماء) (زوزنی) (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
جمع واژۀ ضب ّ و ضبه. (منتهی الارب). رجوع به ضب ّ و ضبه شود
ضباب الباب، آهن مسمار. (منتهی الارب). آهن جامه. پشیز در
لغت نامه دهخدا
(ضَبْ با)
ضبطکننده، آنکه ضبط اوراق اداره یا محکمه ای کند. بایگان. آرشیویست.
لغت نامه دهخدا
(ضُبْ با)
جمع واژۀ ضابط
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
ستاره های بسیارند اسفل از بنات نعش. (منتهی الارب). ستارگانی که بر سر و منکبین و عصای صورت بقّار واقع است
بطن الضباع، موضعی است. (منتهی الارب). وادیی است در بلاد عرب. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضُبْ با)
جمع واژۀ ضب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِبْ با)
مفرد شبابیث است و آن اره و سیخ سرکج باشد. (از منتهی الارب). چنگکهای آتش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ثمر و بر درخت پیلو که خوب و نیک پخته و رسیده باشد. (از آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به اراگ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن رزبن اللخمی، مکنی به ابوهاشم، محدث است. (منتهی الارب). و او از علی بن رباح و از او ابوعبدالرحمن روایت کند. محدثان در جهان اسلام نه تنها در حفظ سنت های نبوی نقش اساسی داشتند، بلکه با تحلیل علمی و آگاهی عمیق از منابع حدیثی، به ایجاد قواعد علمی برای بررسی صحت روایت ها پرداختند. تلاش های محدثان سبب شد تا احادیث معتبر از غیرمعتبر جدا شوند و منابع حدیثی معتبر در قالب کتاب های مشهور همچون ’صحیح مسلم’ و ’صحیح بخاری’ به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قُ)
ابن اشیم صحابی است. (منتهی الارب). و یکی از راویان است که داستان بعثت پیغمبر اسلام را از غار حراء در سن 40سالگی روایت میکند. رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 12 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ثِ)
این کلمه معدول از ’خبثه’ و لازم النداء است و بصورت ’یا خباث’، به معنی ’ای زن خبیث’ بکار میرود. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از البستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قبضات. واحد آن ضبثه است. (از اقرب الموارد). رجوع به ضبثه شود. قبضه ها، و فیه حدیث: اوحی لداود قل لبنی اسرائیل لایدعونی و الخطایا بین اضباثهم، ای قبضاتهم، ای محتقبون للأوزار غیر مقلوعین عنها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). چنگالها. کفهای دستها
لغت نامه دهخدا
(ضُ ثِ)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
منسوب به ضباث که بطنی است از جشم. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
قلعه الضباب، قلعه ای است
به کوفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لباث
تصویر لباث
آهسته رو کند: اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباث
تصویر کباث
میوه درخت اراک میوه چوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباب
تصویر ضباب
جمع ضب، سوسماران تژم نزم نژم تار میغ میغ نزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبار
تصویر ضبار
به گونه رمن نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباط
تصویر ضباط
ضبط کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
جمع ضبع، بازوان بازوها، جمع ضبع، ماچه کفتاران جمع ضبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباث
تصویر شباث
چنگک، چنگال باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباث
تصویر خباث
هر نوتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباط
تصویر ضباط
((ضَ بّ))
ضبط کننده، بایگان
فرهنگ فارسی معین