جدول جو
جدول جو

معنی ضب - جستجوی لغت در جدول جو

ضب
سوسمار
تصویری از ضب
تصویر ضب
فرهنگ لغت هوشیار
ضب
((ضَ بّ))
سوسمار
تصویری از ضب
تصویر ضب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضبط
تصویر ضبط
بایگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
ضبع ها، کفتارها، جمع واژۀ ضبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبط صوت
تصویر ضبط صوت
دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبط و ربط
تصویر ضبط و ربط
انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبع
تصویر ضبع
کفتار، پستانداری گوشت خوار شبیه سگ که دست هایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، عرجا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبط کردن
تصویر ضبط کردن
تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبط
تصویر ضبط
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن
ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند
ضبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن
ضبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضباب
تصویر ضباب
مه، بخاری که گاهی در هوای بارانی و مرطوب تولید می شود و فضا را تیره می کند، بخار آب پراکنده در هوای نزدیک زمین، ماغ، نژم، میغ، نزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبعیات
تصویر ضبعیات
کفتاریان تیره کفتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبعانه
تصویر ضبعانه
کفتار ماده، جمع ضبعانات ضباع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبعان
تصویر ضبعان
نر کفتار کفتار نر، جمع ضباعین
فرهنگ لغت هوشیار
بازو میانه بازو، بغل، دست درازی مفت بری، بخش بخش کردن کفتار ماده ماچه کفتار سوی زی کفتار جمع اضبع ضباع. کفتار جمع اضبع ضباع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبطیه
تصویر ضبطیه
ژاندارم امنیه (قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبطاء
تصویر ضبطاء
برابر دست: زن زنی که بتواند با هر دو دست به گونه برابر کار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبط گونه
تصویر ضبط گونه
شبه تصرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبط کردن
تصویر ضبط کردن
حفظ کردن، تصرف کردن بملکیت گرفتن، بایگانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبط بیگی
تصویر ضبط بیگی
ماموری که خدمت ضبط اموال و اثاثه باقی داران به واسطه او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبط
تصویر ضبط
نگاهداشتن چیزی را بهوش، تصرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبد
تصویر ضبد
خشم پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبحه
تصویر ضبحه
آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبح
تصویر ضبح
خاکستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبب
تصویر ضبب
سوسمار ناک جای پر سوسمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباعین
تصویر ضباعین
جمع ضبعان، نر کفتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباع
تصویر ضباع
جمع ضبع، بازوان بازوها، جمع ضبع، ماچه کفتاران جمع ضبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباطت
تصویر ضباطت
بایگانی نگهداشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباط
تصویر ضباط
ضبط کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبار
تصویر ضبار
به گونه رمن نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباب
تصویر ضباب
جمع ضب، سوسماران تژم نزم نژم تار میغ میغ نزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبه
تصویر ضبه
سوسمار ماده، شکوفه باز نشده خرما، رزه در چفت در، کلون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبنه
تصویر ضبنه
یالان (اهل و عیال) خویشان مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبن
تصویر ضبن
بغل پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبط و ربط
تصویر ضبط و ربط
((ضَ طُ رَ))
جمع و جور کردن، اداره و سرپرستی جایی یا کاری، یادداشت کردن
فرهنگ فارسی معین
((~ صُ))
دستگاهی الکتریکی یا الکترونیکی که می توان به کمک آن اصوات را روی نوار مخصوص ضبط و پخش کرد
فرهنگ فارسی معین