جدول جو
جدول جو

معنی ضئال - جستجوی لغت در جدول جو

ضئال
(ضِ)
جمع واژۀ ضئیل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضلال
تصویر ضلال
گم شدن، گم کردن راه، گمراه شدن، گمراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رئال
تصویر رئال
واقعی، حقیقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضال
تصویر ضال
گمراه، بیراه، آواره
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
جمع واژۀ مأله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مأله شود
لغت نامه دهخدا
(ضال ل)
ابوعبدالرحمن معویه بن عبدالکریم ضال. وعلت اشتهار او بدین صفت آن است که در طریق مکه راه را گم کرد، نه اینکه در دین گمراه باشد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ضال ل)
گمراه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتخب اللغات). گمره. غوی. تائه. بیراه. (دهار). بیره. ج، ضالون (مهذب الاسماء) ، ضالین:
بس ز نقش لفظهای مثنوی
صورتش ضالست و هادی معنوی.
مولوی.
چونکه از میخانه مستی ضال شد
تسخر و بازیچۀ اطفال شد.
مولوی.
وحشتت همچون موکل می کشد
که بجوی ای ضال منهاج رشد.
مولوی.
- ضال ّبن ضال، شتمی است عربان را. (منتهی الارب). یقال: ضال ٌ بال، اتباع. (مهذب الاسماء). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضال ّ، غلامی که راه خانه مولی گم کرده بی قصد اباق. بخلاف آبق که قصد گریز نیز دارد. کذا فی الجرجانی. در اصطلاح فقهی ضال ّ، انسان یا حیوان گمشده است
لغت نامه دهخدا
ذات الضال، موضعی است
لغت نامه دهخدا
درخت که از آن کمان کنند، کنار که از باران آب بخورد، کنار دشتی یا درخت دیگر، کنار، درخت کنار دشتی، (منتخب اللغات)، میوه ای است سرخ چون عناب و آن را بفارسی کنار خوانند و بعربی ثمرهالسّدر خوانند و در هندوستان ببر گویند، (آنندراج) (برهان)، اسم سدر جبلی است، سدر، (تذکرۀ انطاکی)، سدر دشتی، نام ثمر سدر است، درختی است در بادیه و ذکرش در اشعار بسیار آمده، (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(ل ءْ آ)
مرواریدفروش. (منتهی الارب). لؤلؤفروش. لؤلؤئی. (سمعانی). لاّء. لئلاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ذَ)
نزار گردیدن. خرد و باریک گردیدن. (منتهی الارب). نزار و حقیر شدن. (زوزنی). خرد و نزار شدن. (تاج المصادر) ، ضعیف شدن رأی و عقل. (منتهی الارب) (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
جمع واژۀ ضحل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رأل. ستارگان. (آنندراج) (منتهی الارب). کواکب. (اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، جمع واژۀ رأل، بچۀ شترمرغ یا بچۀ یکسالۀ آن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ضِءْ بِ / ضِءْ بُ)
سختی و بلا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
لاغر و نزار. (منتهی الارب). نزار. (مهذب الاسماء) (دهار) ، حقیر. (منتهی الارب). خرد. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). باریک. (منتهی الارب). ج، ضؤلاء، ضئال. (منتهی الارب). ضئیل نئیل، از اتباع است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضال
تصویر ضال
گمراه، بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
گمگشتگی، گمراهی، تباهش، پنهان گشتن، پی گم کردن، فراموش کردن، سر گشتگی گم شدن گم کردن راه، گمراه شدن مقابل رشاد، گمراهی مقابل هدی. گمراهی، بیراهی، ضلالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضال
تصویر ضال
((لّ))
گمراه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضلال
تصویر ضلال
((ضَ))
گمراه شدن
فرهنگ فارسی معین
انحراف، گمراهی
متضاد: هدی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیراه، گمراه، گمشده، گمگشته، کنار، عناب
متضاد: هادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد