- صَبُور
- صبور، بیمار
معنی صَبُور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پا جوش کویک (نخل)، کویک کمبار، باد گرم، باد سرد، نایک که با آن آب نوشند، شیرآب، درمانده: مرد
صبورٌ
patient
paciente
geduldig
paciente
धैर्यवान
인내심이 강한
סַבלָנִי
sabırlı
paziente
терпеливый
cierpliwy
терплячий
geduldig
بی پروا، پررنگ، بی ادب، بی شرم، پررو، شجاع، جسور، بدون ترس، دلیر، گستاخ
متفکّر، عزیزی
مفتخر، افتخار
بخشنده
تقلّب شده، نادرست
پراکنده، تاول زده
قابل توجیه، پذیرفته شد
مقبولیت، پذیرش
مشتری
چهره درهم، اخم کردن، عبوس، ترشرویی
mvumilivu