جدول جو
جدول جو

معنی صوار - جستجوی لغت در جدول جو

صوار
(صَ وارر)
جمع واژۀ صارّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به صارّه شود
لغت نامه دهخدا
صوار
(صَوْ وا)
عصفور صوار، گنجشک گویا و جواب ده، یعنی هرگاه بخوانی او را جواب دهد. (منتهی الارب). گنجشک که چون بخوانند او را پاسخ دهد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صوار
(صُ)
گلۀ گاوان، بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صوار
(صُوْ وا)
گلۀ گاو. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صوار
(صِ)
گلۀ ماده گاوان. صیران. (منتهی الارب). القطیع من البقر. (اقرب الموارد). رجوع به صوار شود، بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اندک از مشک یا نافۀ آن. ج، اصوره. (منتهی الارب). القلیل من المسک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صوار
گله گاو، بوی خوش، مشک
تصویری از صوار
تصویر صوار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صبار
تصویر صبار
(پسرانه)
بسیار صبرکننده، صبور، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفار
تصویر صفار
(پسرانه)
رویگر، نام سلسله ای در ایرآنکه سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوار
تصویر بوار
(پسرانه)
محل عبور در رودخانه (نگارش کردی: بوار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوار
تصویر خوار
بانگ گاو، گوساله و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوار
تصویر آوار
گرد و خاک، غبار، برای مثال از آوار اسبان و گرد سپاه / بشد روشنایی ز خورشید و ماه (فردوسی - لغت نامه - آوار)، خاک، سنگ، آجر، گچ، تیر و دیگر مصالح ساختمانی که هنگام خراب شدن بنا فرومی ریزد، ویران
غارت، چپاول، برای مثال باد گویی نافه های تبتستان بر درید / باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد (فرخی - ۴۲۷)، آزار، رنج، ستم، فساد، بی نظم
آواره، برای مثال به من سپرد و ز من بستدند فرعونان / شدم به عجز و ضرورت ز خانمان آوار (مسعودسعد - ۲۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوارم
تصویر صوارم
صارم ها، شیرهای درنده، برنده ها، دلاورها، شجاع ها، شمشیرهای تیز ها و برّان، صمصام ها، حسام ها، جرازها، شمشیر آبدارها، غفج ها، قاضب ها، شربت الماس ها، جوهردارها، جمع واژۀ صارم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوار
تصویر اوار
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، ایاره، اوارجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواغ
تصویر صواغ
صیّاغ، ریخته گر، سخن پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(صَ رِ)
جمع واژۀ صارم. (دهار). تیغهای برنده و تیز. (غیاث اللغات). رجوع به صارم شود
لغت نامه دهخدا
(صَ رِ)
جمع واژۀ صارفه. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صقار
تصویر صقار
صیغه مبالغه چرخ دار، بسیار لعن کننده
فرهنگ لغت هوشیار
خرمای هندی انجیر هندی گل تافتونی، دیوانگی گولی سر بند شیشه چوب پنبه بردبار پر شکیب، زمین سوخته، جنگ سخت بسیار شکیبا شدید الصبر، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست و هر گاه جمیع بلایای دنیا بر او وارد شود عاجز نگردد، یکی از نامهای خدای تعالی. انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخار
تصویر صخار
جمع صخره، خرسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدار
تصویر صدار
جلیتغه، سینه پوش، داغ سینه شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرار
تصویر صرار
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعار
تصویر صعار
خود بزرگ بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغار
تصویر صغار
خوار شدن کوچک، خرد، جمع صغیر
فرهنگ لغت هوشیار
کرم روده، زرداب شکم، رنگ پریدگی از بیماری رویگر، مسگر رویگر، روی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوار
تصویر شوار
خوبی، حسن و جمال، فربهی ریاضت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار
تصویر سوار
راکب، کسی که بر روی اسب و ستوران دیگر نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار
تصویر خوار
ذلیل، زبون، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوار
تصویر اوار
گرمی آتش و آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوار
تصویر جوار
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوار
تصویر زوار
زیارت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوار
تصویر بوار
نیست شدن، نابود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوارف
تصویر صوارف
گردش های زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوارم
تصویر صوارم
تیغ های تیز، جمع صارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوار
تصویر ثوار
گاوبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوار
تصویر جوار
همسایگی
فرهنگ واژه فارسی سره