نام کوه سرخی است در رکاء و دخول. و شاید که از صوح بمعنی جانب کوه باشد. (معجم البلدان ج 5 ص 330) ، نصر گوید: صاحه پشته هاست سرخ رنگ باهله را بنزدیکی عقیق مدینه و آن یکی ازسه وادی عقیق است. بشر بن ابی خازم گوید: لیالی تستبیک بذی غروب کأن ّ رضابه وهناً مدام و ابلج مشرق الخدین فخم یسن علی مراغمه القسام تعرض جابهالمذری خذول بصاحه فی اسرتها السلام و صاحبها غضیض الطرف أحوی یضوع فؤادها منه بغام. (معجم البلدان ج 5 ص 330)
نام کوه سرخی است در رکاء و دخول. و شاید که از صَوح بمعنی جانب کوه باشد. (معجم البلدان ج 5 ص 330) ، نصر گوید: صاحه پشته هاست سرخ رنگ باهله را بنزدیکی عقیق مدینه و آن یکی ازسه وادی عقیق است. بشر بن ابی خازم گوید: لیالی تستبیک بذی غروب کأن ّ رضابه وهناً مدام و ابلج مشرق الخدین فخم یسن علی مراغمه القسام تعرض جابهالمذری خذول بصاحه فی اسرتها السلام و صاحبها غضیض الطرف أحوی یضوع فؤادها منه بغام. (معجم البلدان ج 5 ص 330)
گچ، خوی (عرق) اسب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، شیری که آب بر آن غالب شده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پشتۀ بلند از زمین. (منتهی الارب) ، الرخوه من الارض. (اقرب الموارد) ، شکوفۀ خرما. (منتهی الارب). شکوفۀ خرما آنگاه که خشک شود و بپراکند. (اقرب الموارد)
گچ، خوی (عرق) اسب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، شیری که آب بر آن غالب شده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پشتۀ بلند از زمین. (منتهی الارب) ، الرخوه من الارض. (اقرب الموارد) ، شکوفۀ خرما. (منتهی الارب). شکوفۀ خرما آنگاه که خشک شود و بپراکند. (اقرب الموارد)
سرور که به حدوث یقین حاصل شود و یافتن آن سرور را. (از معجم متن اللغه). سرور و خوشحالی که به یقین چیزی حاصل شود. (ناظم الاطباء). رواح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رویحه. (معجم متن اللغه). رجوع به رواح و رویحه شود
سرور که به حدوث یقین حاصل شود و یافتن آن سرور را. (از معجم متن اللغه). سرور و خوشحالی که به یقین چیزی حاصل شود. (ناظم الاطباء). رَواح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رَویحه. (معجم متن اللغه). رجوع به رواح و رویحه شود