یار شدن و یاری کردن و بکسر اول خطاست (بمعنی مصدری) . (غیاث اللغات)، یاری نمودن. آمیزش کردن. و مؤلف منتهی الارب گوید: به کسر نیز آمده است. صحبت کردن. (تاج المصادر بیهقی). همراهی. مصاحبت: مکتوب به صحابت چاپار واصل شد. (مکتوبات متداوله)
یار شدن و یاری کردن و بکسر اول خطاست (بمعنی مصدری) . (غیاث اللغات)، یاری نمودن. آمیزش کردن. و مؤلف منتهی الارب گوید: به کسر نیز آمده است. صحبت کردن. (تاج المصادر بیهقی). همراهی. مصاحبت: مکتوب به صحابت چاپار واصل شد. (مکتوبات متداوله)
قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند. - به صلابه کشیدن، به قلاب زدن. به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را. - به صلابه کشیدن کسی را، مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن
قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند. - به صلابه کشیدن، به قلاب زدن. به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را. - به صلابه کشیدن کسی را، مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن
منسوب بخواب وهمیشه به صورت ترکیب استعمال شود. (ناظم الاطباء). - همخوابه، هم فراش. هم بستر. هم مضجع: خسرو آن است که در صحبت او شیرین است در بهشت است که همخوابۀ حورالعین است. سعدی (بدایع). - ، همسر. زوجه: چو بیرون رود جوهر جان ز تن گریزی ز همخوابۀ خویشتن. نظامی. کراخانه آباد و همخوابه دوست خدا را برحمت نظر سوی اوست. سعدی (بوستان)
منسوب بخواب وهمیشه به صورت ترکیب استعمال شود. (ناظم الاطباء). - همخوابه، هم فراش. هم بستر. هم مضجع: خسرو آن است که در صحبت او شیرین است در بهشت است که همخوابۀ حورالعین است. سعدی (بدایع). - ، همسر. زوجه: چو بیرون رود جوهر جان ز تن گریزی ز همخوابۀ خویشتن. نظامی. کراخانه آباد و همخوابه دوست خدا را برحمت نظر سوی اوست. سعدی (بوستان)
نام مبارزی است تورانی که پسر او برته نام داشت. (برهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از ناظم الاطباء). نام پهلوانی ایرانی. (از فهرست ولف) : ز تخم توابه چو هشتاد وپنج سواران رزم و نگهدار گنج. فردوسی
نام مبارزی است تورانی که پسر او برته نام داشت. (برهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از ناظم الاطباء). نام پهلوانی ایرانی. (از فهرست ولف) : ز تخم توابه چو هشتاد وپنج سواران رزم و نگهدار گنج. فردوسی