- صوابدید
- صلاحدید، اجازه، تجویز
معنی صوابدید - جستجوی لغت در جدول جو
- صوابدید
- سکالش صلاح دید شور مشورت
- صوابدید ((صَ))
- نظرخواهی، مشورت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیکخواهانه، روادید، نیکخواهی
صلاح دیدن، مصلحت دیدن
مرد بزرگ مهتر سرور، دلاور، سرمای شدید، جمع صنادید
روا دیدن روا دانستن به جا دانستن درست دانستن نیک انگاشتن عاقبت نیکو برای امری دیدن
صلاحدید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
مهتران و بزرگان، اشراف
ناپیدا، نهفته، مخفی: (... که اکنون شمارابدین برزکوه ببایدبدن ناپدید از گروه. (شا)، نامرئی نامشهود: خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید... (شا)، پوشیده مستور: ابا خواهر خویش به آفرید زخون مژه هر دورخ ناپدید. (شا)، معدوم محو: خروشیدچون روی رستم بدید که نام توباد از جهان ناپدید. (شا)
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
مهتران، بزرگان
سرکشی در کار، بازدید
بازدید، سرکشی