- صواب
- مقابل خطا، راست و درست، حق، لایق، سزاوار
معنی صواب - جستجوی لغت در جدول جو
- صواب
- راست، درست، مصلحت، ضد خطا
- صواب
- راست و درست، سزاوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رشک رشک (گویش گیلکی و بلوچی) تخم شپش
پاسخ
دربان دربان نگهبان در سرای
چهار پایان، حیوانات بارکش
برگشتگی
مزد، پاداش، جزاء کار خوب
پاسخ
توبه کننده
حالت آسایش و راحتی
توبه پذیرنده
جمع شابه، زنان جوان
بنگرید به اصطرلاب
رو به رو شدن به هم نزدیک شدن
جمع صعب، دشوارها صعب مشکلات
صیّاغ، ریخته گر، سخن پرداز
کسی که بسیار روزه می گیرد، بسیار روزه گیر
صعب ها، دشواری ها، سختی ها، جمع واژۀ صعب
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
بازگشت کننده از گناه، توبه کننده، بخشایندۀ گناه، ارزانی دارندۀ توبه، توبه پذیرنده، از صفات باری تعالی
هرنوع محفظۀ نگه داری اشیا مانند جامه دان یا صندوقچه
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
جمع واژۀ صاحبه، مالک، ملازم، معاشر، یار و دوست، هم صحبت
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سرلاب، اصطرلاب، سطرلاب، صلاب، استرلاب، سترلاب برای مثال همه زیج و صلاب برداشتند / برآن کار یک هفته بگذاشتند (فردوسی - ۲/۲۳۰)
مقابل سؤال، پاسخ،
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
تره کوهی، نانخورشی از خردل و مویز ویژه تازیان نانخورشی که از خردل و زبیب ترتیب دهند. یا صناب بری. گونه ای تره تیزک که بدان تره تیزک صحرایی گویند
جمع صاحب، یاران همنشینان جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه
جامه دان، تخته جامه، گنجه، تپنگو (صندوق)
شخصی که روزه بسیار گیرد
جمع صافه، سه پا ایستادگان اسپان شتران گاوان تیز رو
دروغ پرداز
گله گاو، بوی خوش، مشک