جدول جو
جدول جو

معنی صندوق - جستجوی لغت در جدول جو

صندوق
گنجه
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
فرهنگ واژه فارسی سره
صندوق
جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی، کنایه از محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک،
کنایه از خزانه، ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته می شود، کنایه از تابوت
صندوق پیل: هودج یا محفظه ای که در جنگ ها بر پشت فیل می گذاشتند و از داخل آن به دشمن حمله می کردند، برای مثال ز صندوق پیلان ببارید تیر / برآمد خروشیدن داروگیر (فردوسی - ۴/۲۱۹)
صندوق نسوز: صندوقی فلزی که در آتش نسوزد
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
فرهنگ فارسی عمید
صندوق
قسمی جعبه که پول و لباس و نام و غیره در آن نهند، یخدان فلزین یا چوبین و فلز پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
صندوق
((صَ))
جعبه بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند، محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر اداره دیگر، جمع صنادیق، پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند، پستی ج
تصویری از صندوق
تصویر صندوق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صندوقه
تصویر صندوقه
کارسانه آنچه به شکل صندوق باشد، یا صندوق سینه. قفسه سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقه
تصویر صندوقه
نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، به طوری که میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد
صندوقۀ سینه: در علم زیست شناسی کنایه از قفسۀ سینه، قسمت بالای ستون فقرات، دنده ها و استخوان جناغی که قلب و ریه ها در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندوق
تصویر بندوق
جه زاده بیج (زنازاده گویش گیلکی) تفنگ، جمع بنادیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندوق
تصویر بندوق
((بَ یا بُ))
بندق، تفنگ، جمع بنادیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدوق
تصویر صدوق
(پسرانه)
راستگو، صدیق، دوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صدوق
تصویر صدوق
راستگو و درستگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدوق
تصویر صدوق
کسی که همیشه راست می گوید، بسیار راست گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدوق
تصویر صدوق
((صَ))
بسیار راستگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صندوق نسوز
تصویر صندوق نسوز
صندوقی فلزی که در آتش نسوزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوق خانه
تصویر صندوق خانه
پستو، اتاق کوچک عقب اتاق دیگر، صندوق خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوق پیل
تصویر صندوق پیل
هودج یا محفظه ای که در جنگ ها بر پشت فیل می گذاشتند و از داخل آن به دشمن حمله می کردند، برای مثال ز صندوق پیلان ببارید تیر / برآمد خروشیدن داروگیر (فردوسی - ۴/۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوقچه سر
تصویر صندوقچه سر
کنایه از آنکه راز کسی را می داند ولی آن را نگه می دارد و فاش نمی کند، رازدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوق البرید
تصویر صندوق البرید
دلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقه سینه
تصویر صندوقه سینه
قفسه سینه: گنجه سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقسازی
تصویر صندوقسازی
خاشکسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقداری
تصویر صندوقداری
عمل و شغل صندوقدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقدار
تصویر صندوقدار
خزانه در، کسی که در حسابداریها متصدی کار صندوق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقخانه
تصویر صندوقخانه
پستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقچه
تصویر صندوقچه
تبوک گنجک صندوق کوچک جعبه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق سازی
تصویر صندوق سازی
در ساختمان کارسانساری عمل و شغل صندوق ساز، محل صندوق ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق ساز
تصویر صندوق ساز
خاشکساز کسی که شغلش ساختن صندوق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دخل
تصویر صندوق دخل
خاشکدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق داری
تصویر صندوق داری
خاشکداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خاشکدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق خانه
تصویر صندوق خانه
کته پستو چاشدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق پیل
تصویر صندوق پیل
هودگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق پست
تصویر صندوق پست
دلاب دولاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق التوفیر
تصویر صندوق التوفیر
تبنگ پس انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خزانه دار، کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صندوقچه
تصویر صندوقچه
صندوق کوچک
صندوقچۀ سر: کنایه از آنکه راز کسی را می داند ولی آن را نگه می دارد و فاش نمی کند، رازدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوقه سینه
تصویر صندوقه سینه
قفسۀ سینه، قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریه ها در آن قرار دارد، قفسۀ صدری، قفس سینه
فرهنگ فارسی عمید