جدول جو
جدول جو

معنی صمده - جستجوی لغت در جدول جو

صمده
(صَ دَ)
سنگ بزرگ استوار و ثابت در زمین، بلند باشد از زمین یا برابر، ماده شتر که سالها بار نگیرد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صمده
تخته سنگ
تصویری از صمده
تصویر صمده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمده
تصویر دمده
ازمدافتاده، برافتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
آسیب، آزار، راندن و دفع کردن، کوبیدن دو چیز به هم، مصیبت
صدمه خوردن: آسیب دیدن، آزار دیدن
صدمه دیدن: آسیب دیدن، آزار دیدن، صدمه خوردن
صدمه کشیدن: رنج و آزار کشیدن، تحمل مشقت کردن
صدمه زدن: آسیب زدن، آزار رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمده
تصویر عمده
تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش تر، اصلی، مهم مثلاً قسمت عمدۀ بحث، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمده
تصویر آمده
رسیده، وارد، آنکه وارد شده، آنچه روی داده، برای مثال زآمده شادمان بباید بود / وز گذشته نکرد باید یاد (رودکی - ۴۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمده
تصویر تمده
کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند، کج زبان، تلنده، تمنده
فرهنگ فارسی عمید
درشت اندام: مرد، گردن کلفت: مرد مونث قمد: درشت اندام: زن، گردن کلفت: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمده
تصویر عمده
بزرگ و کلان، مقدار کلی و بسیار از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمغه
تصویر صمغه
یک پاره ژد، زخم چرکی ریمزخم به ویژه در آبله فرنگی یا کوفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صماده
تصویر صماده
دستار سر بند
فرهنگ لغت هوشیار
خاموش گردان: گولزنک آنچه بدان کودکان را خاموش گردانند و آرام کنند چون خوراکی و شیرینی و بازیچه، گنگی کری و لالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمدیه
تصویر صمدیه
بزرگی، بی نیازی، پالودگی از خوی جانوری پالوده روانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمره
تصویر صمره
شیر بی مزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمخه
تصویر صمخه
نرم و نازک: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
مصیبت، آسیب، گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمده
تصویر حمده
ستاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمده
تصویر رمده
زنگ خاکستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمده
تصویر تمده
ستودن، تکلف کردن در ستایش خود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پازینه آنچه که از مد افتاده و باب روز نیست از مد افتاده توضیح: پرهیز کردن از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
کشتی پر بار رسیده وارد، واقع حادث، بدیهه لطیفه نادره، طبیعی مقابل مصنوع ساختگی، قسمی گچ روان کرده گشاده و تنگ یعنی بسیار آب و کم مایه برای سفید کردن ظاهر بنا چون دیوار و سقف لایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
((صَ دَ مِ))
کوفتن، کوفتن دو چیز به هم، کوفتگی، آسیب، آزار، مصیبت، صدمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمده
تصویر عمده
((عُ مْ دِ))
تکیه گاه، مهم، برجسته، در فارسی به معنی کلی و بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمده
تصویر دمده
((دِ مُ دِ))
از مد افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمده
تصویر عمده
بیشتر، بزرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صدمه
تصویر صدمه
گزند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمده
تصویر عمده
Wholesale
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمده
تصویر عمده
en gros
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمده
تصویر عمده
оптовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمده
تصویر عمده
Großhandel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمده
تصویر عمده
оптовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمده
تصویر عمده
hurtowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمده
تصویر عمده
atacado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمده
تصویر عمده
al por mayor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمده
تصویر عمده
all'ingrosso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی