- صماء
- بلای سخت، حادثه زمانه، مونث اصم ناشنوا کر: زن، ماده شتر فربه، سخت، کار دشوار، مارآینکی مونث اصم کر (مونث)، سخت و محکم: صخره صماء
معنی صماء - جستجوی لغت در جدول جو
- صماء ((صَ مّ))
- زن کر، سخت و محکم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خصیم، دشمنان، ناسازگاران، پیکار جویان، جمع خصیم دشمنان پیکار جویان
شکسته سرون
جمع دم، خون ها، جمع دم خونها: سفک دماء
حرکت کردن، جنبیدن حرکت کردن، قوی دل گردیدن، آشکار کردن، قوت دل را، قوت دل باقی جان رمق. جنبیدن جا به جا شدن، نیمه جانی نیمه جان شدن، نیرومندی
افزونی گوالش
هموار، همه، زن فربه
جمع امه، کنیزکان جمع امه. کنیزان کنیزکان پرستاران
زنگ زنگار
کودکانه سری گرایش به کودکی کودکی میل کردن به کودکی و جوانی و بازی، کودکی طفلی طفولیت
ابر مرتفع، ابر پرباران
امه ها، کنیزان، جمع واژۀ امه
جمع اصم، کران ناشنوایان
در پوش در بند
جمع صمد، جاهای سخت جاهای بلند در پوش چوب پنبه، دستار تو پر، جمع صمده، تخته سنگ ها
سوراخ شدن
خوی گنده (عرق متعفن)، داغ، داغ کردن
ساکت، خاموش شدن
تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی. تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی
گمراهی، ستهیدگی، نا بینایی، ابر تنک، ابر تو در تو، ابر بارنده ابر مرتفع، ابر باران ریز، مرتبت احدیت
اندوه سختی، پتیار (بلا) نمد اسپ بام خانه
دنبلان فروش دنبلان گونه ای سماروغ است
گندمگون
نما در فارسی افزونی، بالیدگی گوالش، فربهی، گران شدن نرخ، پر رنگ شدن افزون شدن زیادشدن، بالیدن رشد کردن، افزونی، بالش رشد بالیدگی نمو. یا نشو و نما. نشو: و نشو و نماء درمیان اعراب اتفاق افتاد. توضیح نماء (بمعنی نمو) که اغلب بضم نون خوانده میشود بفتح نون است)