اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سرلاب، اصطرلاب، سطرلاب، صلاب، استرلاب، سترلاب برای مثال همه زیج و صلاب برداشتند / برآن کار یک هفته بگذاشتند (فردوسی - ۲/۲۳۰)
اُسطُرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سُرلاب، اُصطُرلاب، سُطُرلاب، صُلاب، اُستُرلاب، سُتُرلاب برای مِثال همه زیج و صُلاب برداشتند / برآن کار یک هفته بگذاشتند (فردوسی - ۲/۲۳۰)
دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می شد، چلیپا، نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته اند و نزد آنان مقدس شمرده می شود، چلیپا، کنایه از زلف معشوق، هر نقش یا طرح به شکل، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، دلفین صلیب سرخ: مؤسسه ای بین المللی که برای کمک های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت های مالی و تلفات جانی می شوند به وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است
دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می شد، چلیپا، نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته اند و نزد آنان مقدس شمرده می شود، چلیپا، کنایه از زلف معشوق، هر نقش یا طرح به شکل، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، دلفین صلیب سرخ: مؤسسه ای بین المللی که برای کمک های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت های مالی و تلفات جانی می شوند به وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است
خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی و تقاطع میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز توان گفت. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : تا بصفت بود فلک صورت دیرعیسوی محور خط استوا شکل صلیب قیصری. خاقانی چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده. (غیاث اللغات). صورت یازدهم از صور نوزده گانه شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستارۀ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند
خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی و تقاطع میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز توان گفت. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : تا بصفت بود فلک صورت دیرعیسوی محور خط استوا شکل صلیب قیصری. خاقانی چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده. (غیاث اللغات). صورت یازدهم از صور نوزده گانه شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستارۀ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند
شدت گرما، مرد درازبالا. (منتهی الارب) ، سنگ سخت. سنگ. (مهذب الاسماء) ، روز گرم. (منتهی الارب). روزی سخت گرم. (مهذب الاسماء) ، جای سخت، زمین هموار و سنگستان و جائی که آفتاب بر آن بحدی تابد که گوشت بر آن بریان توان کرد. (منتهی الارب)
شدت گرما، مرد درازبالا. (منتهی الارب) ، سنگ سخت. سنگ. (مهذب الاسماء) ، روز گرم. (منتهی الارب). روزی سخت گرم. (مهذب الاسماء) ، جای سخت، زمین هموار و سنگستان و جائی که آفتاب بر آن بحدی تابد که گوشت بر آن بریان توان کرد. (منتهی الارب)
جامۀ کم رنگ. (منتهی الارب). جامۀ نیم رنگ. (ناظم الاطباء). جامه ای که سرخ آن اشباع نشده باشد و رنگ پریده به نظر رسد. (از اقرب الموارد) ، جامۀ سخت سرخ کرده. (مهذب الاسماء)
جامۀ کم رنگ. (منتهی الارب). جامۀ نیم رنگ. (ناظم الاطباء). جامه ای که سرخ آن اشباع نشده باشد و رنگ پریده به نظر رسد. (از اقرب الموارد) ، جامۀ سخت سرخ کرده. (مهذب الاسماء)
اسطرلاب بود. صاحب برهان و به پیروی از او مؤلف آنندراج آن را بر وزن گلاب ضبط کرده است: همی باز جستند راز سپهر به صلاب تا بر که گردد بمهر. فردوسی. همه زیج و صلاب برداشتند بدان نیز یک هفته بگذاشتند. فردوسی. منجم بیاورد صلاب را بینداخت آرامش و خواب را. فردوسی. بیاورد صلاب و اختر گرفت ز روز بلا دست بر سر گرفت. فردوسی. برفتند پویان بر شهریار همان زیج و صلابها در کنار. فردوسی. بصلاب کردند ز اختر نگاه هم از زیج او می بجستند راه. فردوسی. بدان منگر که سرهالم بکار خویش محتالم شبی تا دی بدشت اندر ابی صلاب و فرکالم. طیان. بگفت این و صلاب برداشته به ره دیده بان دیده بگماشته. اسدی. رجوع به اسطرلاب شود
اسطرلاب بود. صاحب برهان و به پیروی از او مؤلف آنندراج آن را بر وزن گلاب ضبط کرده است: همی باز جستند راز سپهر به صلاب تا بر که گردد بمهر. فردوسی. همه زیج و صلاب برداشتند بدان نیز یک هفته بگذاشتند. فردوسی. منجم بیاورد صلاب را بینداخت آرامش و خواب را. فردوسی. بیاورد صلاب و اختر گرفت ز روز بلا دست بر سر گرفت. فردوسی. برفتند پویان بر شهریار همان زیج و صلابها در کنار. فردوسی. بصلاب کردند ز اختر نگاه هم از زیج او می بجستند راه. فردوسی. بدان منگر که سرهالم بکار خویش محتالم شبی تا دی بدشت اندر ابی صلاب و فرکالم. طیان. بگفت این و صلاب برداشته به ره دیده بان دیده بگماشته. اسدی. رجوع به اسطرلاب شود
خاج، چلیپا. داری به شکل، که حضرت عیسی (ع) را به آن آویختند، نام یکی از صورت های فلکی جنوبی، سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است
خاج، چلیپا. داری به شکل، که حضرت عیسی (ع) را به آن آویختند، نام یکی از صورت های فلکی جنوبی، سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است
1ـ دیدن صلیب در خواب، نشانه گرفتاری است. سعی کنید به کارهای خود نظم و سامانی بدهید. 2ـ اگر خواب ببینید کسی صلیب بر دوش حمل می کند، نشانه آن است که مبلغین مذهبی از شما می خواهند به مؤسسات خیریه کمک کنید. -
1ـ دیدن صلیب در خواب، نشانه گرفتاری است. سعی کنید به کارهای خود نظم و سامانی بدهید. 2ـ اگر خواب ببینید کسی صلیب بر دوش حمل می کند، نشانه آن است که مبلغین مذهبی از شما می خواهند به مؤسسات خیریه کمک کنید. -