اسطرلاب بود. صاحب برهان و به پیروی از او مؤلف آنندراج آن را بر وزن گلاب ضبط کرده است: همی باز جستند راز سپهر به صلاب تا بر که گردد بمهر. فردوسی. همه زیج و صلاب برداشتند بدان نیز یک هفته بگذاشتند. فردوسی. منجم بیاورد صلاب را بینداخت آرامش و خواب را. فردوسی. بیاورد صلاب و اختر گرفت ز روز بلا دست بر سر گرفت. فردوسی. برفتند پویان بر شهریار همان زیج و صلابها در کنار. فردوسی. بصلاب کردند ز اختر نگاه هم از زیج او می بجستند راه. فردوسی. بدان منگر که سرهالم بکار خویش محتالم شبی تا دی بدشت اندر ابی صلاب و فرکالم. طیان. بگفت این و صلاب برداشته به ره دیده بان دیده بگماشته. اسدی. رجوع به اسطرلاب شود