- صغو
- گرایش، زی سوی
معنی صغو - جستجوی لغت در جدول جو
- صغو ((صَ غْ))
- میل کردن، رغبت داشتن، رغبت، میل
- صغو
- میل، رغبت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گنجشک
هوشیاری، از مستی بهوش آمدن
خالص شدن، صافی و روشن شدن
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
پارسی تازی گشته سغد
هوشیاری، در تصوف حالت هشیاری سالک
باطل کردن، باطل، بی فایده، سخن بیهوده
هر یک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییده اند
فرورفتن آب در زمین، ریختن هر چیز گداخته در قالب، آفریدن، ساختن کلمه از کلمۀ دیگر بر شکل مخصوص، مثل، مانند، همانند
کوفتگی، ناراستی، دشمن کامی، نالیدن: برخی از جانوران
صلای زدن کسی را
آفریدن، فرو رفتن آب بزمین
برناک (حنا)، پراکندن، خشک شدن کشت، مندارچه برگ نو از گیاهان
سخن بیهوده، بی معنی، افکنده، بشمار نیامده، سقط، بیهوده
نرم سخن گفتن، تکلم کردن به کلامی که فهمیده شود
خردی، کوچکی، کودکی
صغر سنّ: کم سالی، خردسالی
صغر سنّ: کم سالی، خردسالی
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ حق، آکو، هامه، کول، کلک، کوکن، کلیک، کوف، پسک، بوف، کنگر، شباویز، پژ، مرغ بهمن، مرغ شباویز، مرغ شب آویز، بوم، پشک، پش، بیغوش، چوگک، اشوزشت، کوچ، بایقوش برای مثال اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشه ای سوی بطّان مپر (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
صاف و روشن شدن، خالص شدن، کنایه از روشنی، اخلاص در مودت، خالص، برگزیده
Rescindment, Abolishment, Annulment, Cancelation, Cancellation, Revocation
abolição, anulação, cancelamento, rescisão, (PT) revogação
Abschaffung, Aufhebung, Stornierung, Rücktritt, (DE) Widerruf
zniesienie, unieważnienie, anulowanie, (PL) unieważnienie
упразднение , аннулирование , отмена , отмена
скасування , скасування
afschaffing, annulering, intrekking, (NL) intrekking
abolición, anulación, cancelación, rescisión, (ES) revocación