جدول جو
جدول جو

معنی صغو - جستجوی لغت در جدول جو

صغو
گرایش، زی سوی
تصویری از صغو
تصویر صغو
فرهنگ لغت هوشیار
صغو
((صَ غْ))
میل کردن، رغبت داشتن، رغبت، میل
تصویری از صغو
تصویر صغو
فرهنگ فارسی معین
صغو
میل، رغبت
تصویری از صغو
تصویر صغو
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحو
تصویر صحو
(دخترانه)
حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چغو
تصویر چغو
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، از مستی بهوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفو
تصویر صفو
خالص شدن، صافی و روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغد
تصویر صغد
پارسی تازی گشته سغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، در تصوف حالت هشیاری سالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغو
تصویر لغو
باطل کردن، باطل، بی فایده، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنو
تصویر صنو
هر یک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوغ
تصویر صوغ
فرورفتن آب در زمین، ریختن هر چیز گداخته در قالب، آفریدن، ساختن کلمه از کلمۀ دیگر بر شکل مخصوص، مثل، مانند، همانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضغو
تصویر ضغو
کوفتگی، ناراستی، دشمن کامی، نالیدن: برخی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلو
تصویر صلو
صلای زدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوغ
تصویر صوغ
آفریدن، فرو رفتن آب بزمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فغو
تصویر فغو
برناک (حنا)، پراکندن، خشک شدن کشت، مندارچه برگ نو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو
تصویر لغو
سخن بیهوده، بی معنی، افکنده، بشمار نیامده، سقط، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغو
تصویر نغو
نرم سخن گفتن، تکلم کردن به کلامی که فهمیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفو
تصویر صفو
((صَ))
روشنی، خالص و برگزیده چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحو
تصویر صحو
((صَ))
هوشیار شدن، هوشیاری، مقابل سکر به معنی مستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغر
تصویر صغر
((صَ غَ))
خرد گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغر
تصویر صغر
((ص غَ))
کوچک شدن، خوار شدن، کم سالی، خردی، کوچکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغو
تصویر لغو
((لَ غْ))
سخن بیهوده و باطل، آنچه که به حساب و شمار نیاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغر
تصویر صغر
خردی، کوچکی، کودکی
صغر سنّ: کم سالی، خردسالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغو
تصویر چغو
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ حق، آکو، هامه، کول، کلک، کوکن، کلیک، کوف، پسک، بوف، کنگر، شباویز، پژ، مرغ بهمن، مرغ شباویز، مرغ شب آویز، بوم، پشک، پش، بیغوش، چوگک، اشوزشت، کوچ، بایقوش برای مثال اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشه ای سوی بطّان مپر (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفو
تصویر صفو
صاف و روشن شدن، خالص شدن، کنایه از روشنی، اخلاص در مودت، خالص، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغو
تصویر لغو
Rescindment, Abolishment, Annulment, Cancelation, Cancellation, Revocation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
abolição, anulação, cancelamento, rescisão, (PT) revogação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
Abschaffung, Aufhebung, Stornierung, Rücktritt, (DE) Widerruf
دیکشنری فارسی به آلمانی
zniesienie, unieważnienie, anulowanie, (PL) unieważnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
упразднение , аннулирование , отмена , отмена
دیکشنری فارسی به روسی
скасування , скасування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
afschaffing, annulering, intrekking, (NL) intrekking
دیکشنری فارسی به هلندی
abolición, anulación, cancelación, rescisión, (ES) revocación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی