- صغار
- خوار شدن کوچک، خرد، جمع صغیر
معنی صغار - جستجوی لغت در جدول جو
- صغار
- صغیرها، خردها، کوچک ها، خردسال ها، در فقه پسرانی که هنوز به حد بلوغ نرسیده اند، جمع واژۀ صغیر
- صغار ((ص))
- جمع صغیر، خردان
- صغار
- خوار شدن، خواری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خردی خواری
خوار شدن، خرد گردیدن، خردی کوچکی
کوچکی، خردی
خرد گردانیدن، خوار داشت، کم گیاهی
نم، زه، ندا، عقیق وار
سختی و محنت
زی بی حیا و بد زبان
طرف سفالی بزرگی که در آن ماست می ریزند
آوند تهی، چاه پر آب خاکستر و بقایای حاصل از سوختن اشنان قصارین که حاوی مقداری کربنات پتاسیم است و به همین جهت در صابون سازی به کار می رود سنگ گاز ران حجر لوقواغرافس
مرد راضی، به ستم و خواری
کرم روده، زرداب شکم، رنگ پریدگی از بیماری رویگر، مسگر رویگر، روی فروش
صیغه مبالغه چرخ دار، بسیار لعن کننده
خرد و کوچک
جمع صغیره، خرد سالان
مونث صغیر: حشرات صغیره، گناه خرد مقابل کبیره یا معاصی صغیره. گناهان کوچک صغایر مقابل کبیره کبایر
خود بزرگ بین
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
جلیتغه، سینه پوش، داغ سینه شتر
جمع صخره، خرسنگ ها
خرمای هندی انجیر هندی گل تافتونی، دیوانگی گولی سر بند شیشه چوب پنبه بردبار پر شکیب، زمین سوخته، جنگ سخت بسیار شکیبا شدید الصبر، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست و هر گاه جمیع بلایای دنیا بر او وارد شود عاجز نگردد، یکی از نامهای خدای تعالی. انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
ظرف سفالی بزرگ که در آن ماست می ریزند، ظرفی که آرد گندم یا جو را در آن خمیر کنند، لاوک، کنایه از آذوغه
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغر، مرز، جلم
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغر، مرز، جلم
تمر هندی، درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گل های زرد یا سرخ رنگ، چوب سخت و سنگین و برگ های دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه می باشد، میوۀ ترش و خاکستری رنگ این گیاه که در غلافی دراز جا دارد و پوست آن بعد از رسیدن سخت و صدفی می شود، تمر گجرات، خرمای گجرات، انبله، خبجه
انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
راضی به ستم و خواری، آنکه به پستی و ستم تن بدهد
سختی، درشتی، محنت، بانگ، نعره، فریاد سهمناک، فغان
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، گاباره، مغاره، دهار
نم و رطوبت که به زمین یا در چیزی فروبرود و اثر آن باقی بماند، برای مثال عقیق زار شده ست آن زمین ز بس که ز خون / به روی دشت و بیابان فزون شده ست آغار (عنصری - ۷۵) ، نم و رطوبت که از کوزه و مانند آن بیرون تراود، برای مثال از خاطر پرعلم سخن ناید جز خوب / از پاک سبو پاک برون آید آغار (ناصرخسرو - ۳۷۷)