جدول جو
جدول جو

معنی صریمی - جستجوی لغت در جدول جو

صریمی
(صَ)
بحیر بن ورقا، وی از تمیم و از اشراف دلیر عصر اموی است. او باامیه بن عبدالله امیر خراسان بود. سپس در یکی از جنگهابه مهلب پیوست. به سال 81 هجری قمری صعصعه بن حرب عوفی او را غیلهً به خراسان بکشت. (الاعلام زرکلی ص 139)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صریمت
تصویر صریمت
عزیمت، حرکت کردن به سوی جایی، رفتن، عازم شدن، قصد، آهنگ، سحر، افسون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
ویژگی رابطه ای که کاملاً دوستانه باشد، یک دل، همدل
فرهنگ فارسی عمید
(حُ رَ)
منسوب به حریم، بطنی از صدف. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
واحه ای در قسمت شرقی جزیره العرب، که مرکز آن بهمین نام در فاصله 150کیلومتری شمال ابوظبی واقع است. وسعت این واحه در حدود 6 در 9 کیلومترو جمعیت آن در حدود 10هزار تن است. محصول عمده اش خرما، یونجه، سبزی، انبه، لیموی ترش و شیرین است که ازدبی که بندر عمده واحه است صادر میشود. بسال 1955 میلادی انگلیسها این واحه را تصرف کردند و آنرا بین ابوظبی و مسقط تقسیم کردند. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حریم. قبیله ای از یمن منسوب به حریم، محله ای بزرگ در جانب غربی بغداد. (سمعانی). رجوع به حریم دارالخلافه و حریم طاهری شود
لغت نامه دهخدا
ویستاخ خواتیک خاتیک خوانده می شود خودی خودمانی یکرنگ منسوب به صمیم: تصمیم آنست که ستاره با آفتاب باشد و یا بمقارنه او کمتر از شانزده دقیقه مانده بود و یا از مقارنه او گذشته بود کمتر از شانزده دقیقه تا بدین حد است ستاره را پس و پیش از آفتاب صمیمی خوانند، خالص و مخلص: دوست صمیمی. توضیح این کلمه بدین نحو در اصل صمیم بدون یاء است ولی در تداول فارسی یایی بدان افزایند
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگیدن (قصد کردن)، آهنگ (قصد)، توده ریگ، پاسی از شب عزیمت بر کاری و نیک دل نهادن بر آن، قطع کردن کاری، عزیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریمت
تصویر صریمت
عزیمت بر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریمت
تصویر صریمت
((صَ مَ))
دل بر انجام کاری نهادن، عزم جزم کردن، توده ریگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
خودمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
يغلق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
Amicable, Cordial, Intimate, Wholehearted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
amical, cordial, intime, de tout cœur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
友好的 , 心温まる , 親密な , 心から
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کرم مانند، خامه ای
دیکشنری اردو به فارسی
صمیمی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
دوستانہ , صمیمی , دل سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
বন্ধুত্বপূর্ণ , আন্তরিক , ঘনিষ্ঠ , আন্তরিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
เป็นมิตร , เป็นมิตร , ใกล้ชิด , จากใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
rafiki, wa karibu, kwa moyo wote
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
dostane, samimi, içten
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
친근한 , 친근한 , 친밀한 , 진심으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
友好的 , 亲切的 , 亲密的 , 真心的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
ידידותי , ידידותי , אינטימי , בלב שלם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
ramah, intim, sepenuh hati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
मैत्रीपूर्ण , स्नेहपूर्ण , अंतरंग , पूरी तरह से दिल से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
amistoso, cordial, íntimo, de corazón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
amichevole, cordiale, intimo, di cuore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
amigável, cordial, íntimo, de coração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
przyjazny, serdeczny, intymny, z całego serca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
дружелюбний , сердечний , інтимний , від душі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
freundlich, herzlich, intim, von ganzem Herzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
дружелюбный , сердечный , интимный , искренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صمیمی
تصویر صمیمی
vriendschappelijk, vriendelijk, intiem, van harte
دیکشنری فارسی به هلندی