کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مِثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
مثنای عصر (در حالت رفعی). رجوع به عصر شود، شب و روز. (منتهی الارب). لیل و نهار. (اقرب الموارد) ، بامداد و شبانگاه. (منتهی الارب). غداه و عشی ّ. (اقرب الموارد) ، نماز ظهر و عصر. (ناظم الاطباء). نماز فجر و نماز عصر، که از آن جمله است ’حافظ علی العصرین’. (از اقرب الموارد) ، طعام چاشت و طعام شام. (آنندراج)
مثنای عصر (در حالت رفعی). رجوع به عصر شود، شب و روز. (منتهی الارب). لیل و نهار. (اقرب الموارد) ، بامداد و شبانگاه. (منتهی الارب). غداه و عَشی ّ. (اقرب الموارد) ، نماز ظهر و عصر. (ناظم الاطباء). نماز فجر و نماز عصر، که از آن جمله است ’حافظ علی العصرین’. (از اقرب الموارد) ، طعام چاشت و طعام شام. (آنندراج)