جدول جو
جدول جو

معنی صراط - جستجوی لغت در جدول جو

صراط
راه، طریق
صراط مستقیم: راه راست، برای مثال ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲ - ۵۱۸)
تصویری از صراط
تصویر صراط
فرهنگ فارسی عمید
صراط
(صِ)
راه راست. (مهذب الاسماء). راه. (ترجمان جرجانی) (منتهی الارب). شارع. با سین هم لغتیست در آن. (از منتهی الارب). سبیل. طریق. یذکر و یؤنث: اهدنا الصراط المستقیم. (قرآن 6/1).
- صراط مستقیم، راه راست:
ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم
در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم.
سعدی (طیبات).
حروف جملۀ ’صراط علی حق نمسکه’ را اهل جفر حروف نورانیه نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ص 351 ج 1).
- امثال:
به هیچ صراطی مستقیم نیست.
، پلی است گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است. و با سین هم لغتی است در آن. (منتهی الارب). پلی است که بر سر دوزخ باشد و آن از موی باریکتر است و از شمشیر تیزتر. (از منتخب) (غیاث). قنطرۀ دوزخ. (دهار). پلی که میان بهشت و جهنم است. پلی میان بهشت و دوزخ. جسر ممدودبر متن جهنم ادق از موی و احدّ از شمشیر. اهل بهشت بحسب اعمال بد و نیک خویش از آن گذرند برخی مانند برق خاطف و برخی مانند باد وزان و برخی چون اسب تیزرو، و گنهکاران را پای بر آن بلغزد. (دستور العلماء). گفت آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم که زده خواهد شدصراط بر پشت دوزخ. پس می باشم من اول کسی که بگذرد آنرا. و مشهور است که صراط تیزتر است از شمشیر. و باریکتر است از موی و در حدیثی دیگر آمده است که بر بعضی مردم همچنین است. و بر بعضی مثل وادی وسیع و این چنان است که میگویند طول وقوف در محشر بر بعضی مقدار پنجاه هزار سالست و بر بعضی مقدار دو رکعت نماز. و این بنا بر تفاوت اعمال و انوار ایمان است. و آمده است که چون امت بر صراط بلغزند و درمانند فریاد کنند: وا محمدا، پس آن حضرت از شدت اشفاق به آواز بلند نداکند و گوید: رب امتی امتی. سؤال نمیکنم ترا امروز نفس و نه فاطمه را که دختر منست. این مبالغه از غایت اهتمام است از آن حضرت در باب امت و استخلاص ایشان، و دعای رسل در آنروز این است که: اللهم سلم سلم، و در حدیث دیگر آمده است که پیغمبر شما قائم باشد بر صراط و بگوید: رب سلم سلم. و قول آن حضرت برای طلب سلامت خواهد بود و از رسل نیز همچنین. و در حدیث آمده است که کسی نیک دهد صدقه را میگذرد بر صراط، هکذا فی مدارج النبوه للشیخ عبدالحق الدهلوی. (کشاف اصطلاحات الفنون). پل صراط را در ایران باستان چینوت و چینود گفته اند:
بر امید آنکه یابم روز حشر
بر صراط از آتش دوزخ نجات.
ناصرخسرو.
بگذرند از سر مویی که صراطش دانند
پس بصحرای فلک جای تماشا بینند.
خاقانی.
هزار بار بیک روز عقل را ز صراط
بقعردوزخ نفس و هوا فرودزنم.
عطار.
بندند باز بر سر دوزخ پل صراط
هر کس کزو گذشت مقیم جنان شود.
سعدی.
ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم
در قیامت بر صراطت جای تشویشست و بیم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
صراط
(صُ)
شمشیر دراز. بسین هم لغتی است در آن. (منتهی الارب). رجوع به صراط شود
لغت نامه دهخدا
صراط
راه راست، طریق، صراط مستقیم
تصویری از صراط
تصویر صراط
فرهنگ لغت هوشیار
صراط
((ص))
راه، طریق
تصویری از صراط
تصویر صراط
فرهنگ فارسی معین
صراط
چینواد
تصویری از صراط
تصویر صراط
فرهنگ واژه فارسی سره
صراط
راه، سبیل، طریق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صراط
اگر دید که از صراط بگذشت، دلیل که راه خیر گزیند و عمل صالح کند. جابر مغربی
اگر بیند که بر صراط ایستاده بود، دلیل است که کارهای کج به دست او راست شود. محمد بن سیرین
دیدن صراط به خواب بر شش وجه است. اول: کار راست. دوم: سختی کار. سوم: ترس و بیم. چهارم: ستم از قبل پادشاه. پنجم: گناه. ششم: نفاق در دل داشتن.
اگر بیند که از صراط بگذشت، دلیل که از بلائی بزرگ ایمن شود. اگر بیند که از صراط به دوزخ افتاد به بلائی افتد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صراخ
تصویر صراخ
فریاد، آواز بلند، خروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراط
تصویر قراط
چراغ، شعلۀ چراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
تیز دهنده
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با دستگاه خراطی چوب را می تراشد و اشیای چوبی تزئینی درست می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرام
تصویر صرام
جنگ، بلا و سختی، گرفتاری سخت، مرد توانا و دارای ارادۀ قوی، مرد بی باک در جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صراف
تصویر صراف
کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صراح
تصویر صراح
خالص، ناب، سره، پاک، بی آلایش، بدون ظرف مثلاً وزن خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
رها کردن باد صدادار از مقعد، ضرطه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ طِنْ)
جمع واژۀ ارطاه
لغت نامه دهخدا
(اُ)
آبی است از آبهای بنی نمیر، بول کردن: قاآن درخیمه آمد و بر تخت نشست و کار جشن گرم شد، قاآن سبب اراقتی برخاست، پای بر در خیمه نهاد. (جهانگشای جوینی). کلبلات بر سبیل اراقت بصحرا رفت. (جهانگشای جوینی). چون فریقین صف بیاراستند مروان الحمار به اراقت محتاج شد، فرودآمد که آبی بریزد. (تاریخ گزیده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وراط
تصویر وراط
فریب
فرهنگ لغت هوشیار
قیراط بنگرید به قیراط (تک قرط افرازه ها) (افرازه شعله) چراغ، افرازه چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
تیز گوز باد شکم تیز دهنده گوز دهنده گوزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراح
تصویر صراح
خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراط
تصویر زراط
راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراد
تصویر صراد
ابر تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرار
تصویر صرار
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
فرهنگ لغت هوشیار
انتساب به اشتغال بعمل خرید و فروش طلا را می رساند، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرام
تصویر صرام
بلا و سختی سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صقراط
تصویر صقراط
ترکی تازی گشته ماست ماست ترش جغرات یوغورت ماست ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراط
تصویر سراط
پارسی تازی گشته سرتک راه راه روشن شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراط
تصویر خراط
آنکه چوب تراشد و برابر سازد، تراشنده چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراخ
تصویر صراخ
غریونده، فراشمرغ (طاوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراط
تصویر خراط
((خَ رّ))
چوب تراش، کسی که با دستگاه چوب تراشی اشیاء چوبی درست می کند، خراد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراط
تصویر ضراط
((ضُ))
تیز دادن، گوزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراح
تصویر صراح
((صَ))
خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صراف
تصویر صراف
((صَ رّ))
کسی که پول نیک را از بد جدا کند، کسی که کارش داد و ستد انواع پول است
فرهنگ فارسی معین