جدول جو
جدول جو

معنی صدق - جستجوی لغت در جدول جو

صدق
راستی، مطابقت حکم با واقع
تصویری از صدق
تصویر صدق
فرهنگ لغت هوشیار
صدق
راست گفتن، مقابل کذب، راستی و درستی
صدق گفتار: راستی گفتار
صدق مطلب: راستی و درستی مطلب
صدق نیت: اخلاص، خلوص، درستی نیت
صدق کردن: درست درآمدن گفتار
تصویری از صدق
تصویر صدق
فرهنگ فارسی عمید
صدق
((ص))
راست گفتن، درستی و راستی
تصویری از صدق
تصویر صدق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه بدرویش دهند در راه خدایتعالی، آنچه در راه خدا به بینوایان بدهند
فرهنگ لغت هوشیار
دوست، دوست خالص، جمع اصدقاء، صدقاء، صدقان، جمع الجمع اصادق، مقابل عدو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدقه
تصویر صدقه
آنچه در راه خدا به بینوایان می دهند به جهت ثواب، چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می دهد، صدقۀ سر، صدقه سری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدقه
تصویر صدقه
((صَ دَ قِ))
آن چه از مال که برای رضای خدا به بینوایان دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصدق
تصویر اصدق
راستگوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدق
تصویر تصدق
صدقه دادن، صدقه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
تصدیق کننده، باور کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
تصدیق شده، گواهی شده، باور کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصدق
تصویر تصدق
صدقه دادن، چیزی برای دفع بلا به مستحق دادن، بلاگردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
باور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصدق
تصویر اصدق
((اَ دَ))
راست تر، راستگوتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصدق
تصویر تصدق
((تَ صَ دُّ))
صدقه دادن، صدقه، بلاگردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
((مُ صَ دَّ))
شخصی که گفتار او را راست دانند، تصدیق شده، گواهی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
((مُ صَ دِّ))
کسی که شخصی یا شیئی را تصدیق کند، راستگو دارنده، مقابل مکذب، آن چه که موجب تصدیق گردد، مؤید، باور کننده، مقوم، ارزیاب، جمع مصدقین
فرهنگ فارسی معین
جمع صدیق. توضیح در عربی در حالت نصبی وجری استعمال می شود ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدقه دادن
تصویر صدقه دادن
چیزی در راه خدا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدقه خواستن
تصویر صدقه خواستن
گدایی کردن تکدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کار خیر که در راه خدا کنند و نفع آن برای مردم مستمر و جاری باشد، مثل نهر وچاه و پل و مسجد، داشن ماندنی چون پل کاروانسرا مزگت چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدقنا
تصویر صدقنا
باور کردیم و درست دانستیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدقات
تصویر صدقات
جمع صدقه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صدیق، هر توزان دوست دوست خالص، جمع اصدقاء صدقاء صدقان، جمع الجمع اصادق مقابل عدو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق و صفا
تصویر صدق و صفا
خلوص، راستی، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق نگار
تصویر صدق نگار
حقیقت نویس، درست نویس
فرهنگ لغت هوشیار
درست در آمدن درست در آمدن صادق بودن: گفته شما در این مورد صدق نمی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق سرای
تصویر صدق سرای
راستگوی راستسرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق آمیز
تصویر صدق آمیز
هرتوزانه راست مقرون به صدق توام با راستی نفس صدق آمیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق انجام
تصویر صدق انجام
آنچه به پایان راست آید، راست: کلام صدق انجام
فرهنگ لغت هوشیار
راست گفت خدای. یا صدق الله العلی العظیم. راست گفت خدای بلند (مرتبه) بزرگ (مخصوصا پیش یا بعد از قرائت آیات قران گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدق نیت
تصویر صدق نیت
اخلاص، خلوص، درستی نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدقاء
تصویر صدقاء
((صُ دَ))
جمع صدیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدق کردن
تصویر صدق کردن
((ص. کَ دَ))
درست درآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صدق گفتار
تصویر صدق گفتار
راستی گفتار
فرهنگ فارسی عمید