جدول جو
جدول جو

معنی صحیر - جستجوی لغت در جدول جو

صحیر
(صَ)
آواز خر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صحیر
(صُ حَ)
موضعی است بنزدیک فید. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحیر
تصویر تحیر
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زحیر
تصویر زحیر
صدا یا نفسی که از خستگی و آزردگی به صورت ناله از سینه بیرون می آید، ناله و زاری
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، رانش، شکم روش، شکم روه، تردّد، هیضه، بیرون روه
اسهال خونی، نوعی اسهال که با التهاب و زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است، دیسانتری، ذوسنطاریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صریر
تصویر صریر
صدایی که از قلم نی به وقت نوشتن برمی آید، کنایه از آواز، صدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
صدای ممتدی که خالی از حروف هجا باشد و از میان دو لب یا از آلتی خارج شود، سوت،
در موسیقی نوعی ساز بادی
صفیر راک: در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
صفیر زدن: صدا زدن، سوت زدن، سوت کشیدن، برای مثال اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است (منوچهری - ۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
تندرست، سالم، کنایه از بی عیب و نقص، درست، فاقد اشتباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصیر
تصویر حصیر
فرشی که از نی یا برگ درخت خرما بافته شده است، بوریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محیر
تصویر محیر
گوشه ای در دستگاه های نوا، ماهور و راست پنجگاه، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، حیران کننده، حیرت انگیز، شگفت آور
فرهنگ فارسی عمید
(صَ رَ)
شیری که آن را جوشانیده روغن بر آن ریخته باشند. (منتهی الارب). شیر به آتش گرم شده و سوخته. (مهذب الاسماء) ، طعامی که از شیر و آرد سازند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحیف
تصویر صحیف
روی زمین، نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
درست، تندرست، پاک از عیب، سالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحیر
تصویر نحیر
شتر کشته، واپسین شب ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیر
تصویر محیر
حیرت انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صهیر
تصویر صهیر
گداخته
فرهنگ لغت هوشیار
شکیبا، پذ رفتار، استوان زنهار دار، ابر تو بر تو، ابر پریشان، خوان سفره، باران تند کاکتوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمیر
تصویر صمیر
تکیده بد بو خور رفت
فرهنگ لغت هوشیار
ناله، برنیش هنگ کناک (اسهال خونی) خونروش دل پیچه صدا یا نفسی که بسبب آزردگی یا خستگی به صورت ناله از سینه بر آید ناله، اسهال پیچش دل پیچ ذوسنطاریا دیسانتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیر
تصویر حصیر
بوریا، فرشی که از نی یا برگ درخت خرما بافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
سرگشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیر
تصویر سحیر
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیه
تصویر صحیه
مونث صحی، بهداری (اداره) : صحیه مدارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخیر
تصویر صخیر
زغال اخته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریر
تصویر صریر
فریاد کردن و بانگ کردن، صدای قلم هنگام نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد و کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
بانگ و فریاد، سوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحیر
تصویر زحیر
((زَ))
ناله، زاری، پیچش شکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
((صَ))
تندرست، سالم، بی عیب، درست، مطابق با حقیقت یا واقعیت، صفر و اعداد مثبت و منفی که جزء اعشاری نداشته باشند، نام هر یک از کتاب های شش گانه اهل تسنن که در برگیرنده احادیث اسلامی است، صحیح بخاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
((صَ))
بانگ و فریاد، سوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
((صَ))
کوچک، فرد، مقابل کبیر، جمع صغار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصیر
تصویر حصیر
((حَ))
بوریا، فرشی که از نی یا برگ خرما بافته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
((تَ حَ یُّ))
سرگشته شدن، حیران گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
درست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حصیر
تصویر حصیر
بوریا
فرهنگ واژه فارسی سره