بیابان نورد، بیابان گرد، ویژگی اسب رونده و تیزتک که بیابان ها را در هم نوردد، برای مثال هم از تازی اسپان صحرانورد / هم از تیغ چون آب زهر آب خورد (نظامی۵ - ۸۷۶)
بیابان نورد، بیابان گرد، ویژگی اسب رونده و تیزتک که بیابان ها را در هم نوردد، برای مِثال هم از تازی اسپان صحرانورد / هم از تیغ چون آب زهر آب خَورد (نظامی۵ - ۸۷۶)
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
بیابان نورد. تندرو. تیزتک: صحرانوردی، کوه پیکری، زمین هیکلی، ابررفتاری (اسب). (سندبادنامه ص 251). هم از تازی اسبان صحرانورد هم از تیغ چون آب زهرآبخورد. نظامی. نشست از برخنگ صحرانورد همی داشت دیده به آن آبخورد. نظامی. من و چند سالوک صحرانورد برفتیم قاصد بدیدار مرد. سعدی
بیابان نورد. تندرو. تیزتک: صحرانوردی، کوه پیکری، زمین هیکلی، ابررفتاری (اسب). (سندبادنامه ص 251). هم از تازی اسبان صحرانورد هم از تیغ چون آب زهرآبخورد. نظامی. نشست از برخنگ صحرانورد همی داشت دیده به آن آبخورد. نظامی. من و چند سالوک صحرانورد برفتیم قاصد بدیدار مرد. سعدی
قصبه ای از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا 6000گزی جنوب خاور فسا. کنار شوسۀ فسا به جهرم. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنه 2650 تن. آب از قنات. محصول غلات، حبوبات، پنبه، تریاک، خرما، صیفی جات. شغل مردم زراعت، کسب، صنعت دستی قالی بافی، دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قصبه ای از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا 6000گزی جنوب خاور فسا. کنار شوسۀ فسا به جهرم. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنه 2650 تن. آب از قنات. محصول غلات، حبوبات، پنبه، تریاک، خرما، صیفی جات. شغل مردم زراعت، کسب، صنعت دستی قالی بافی، دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است