جدول جو
جدول جو

معنی صحراشور - جستجوی لغت در جدول جو

صحراشور
(صَ)
ده کوچکی است از بخش ری شهرستان تهران 22000گزی باختر ری 30000گزی جنوبی راه رباطکریم، سکنه 6 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحرانورد
تصویر صحرانورد
بیابان نورد، بیابان گرد، ویژگی اسب رونده و تیزتک که بیابان ها را در هم نوردد، برای مثال هم از تازی اسپان صحرانورد / هم از تیغ چون آب زهر آب خورد (نظامی۵ - ۸۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
بیابان نورد. تندرو. تیزتک: صحرانوردی، کوه پیکری، زمین هیکلی، ابررفتاری (اسب). (سندبادنامه ص 251).
هم از تازی اسبان صحرانورد
هم از تیغ چون آب زهرآبخورد.
نظامی.
نشست از برخنگ صحرانورد
همی داشت دیده به آن آبخورد.
نظامی.
من و چند سالوک صحرانورد
برفتیم قاصد بدیدار مرد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
سر به صحرا نهادن. از خود شدن. دیوانه شدن:
اگر چه دولت کیخسروی داشت
چو مدهوشان سر صحراروی داشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قصبه ای از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا 6000گزی جنوب خاور فسا. کنار شوسۀ فسا به جهرم. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنه 2650 تن. آب از قنات. محصول غلات، حبوبات، پنبه، تریاک، خرما، صیفی جات. شغل مردم زراعت، کسب، صنعت دستی قالی بافی، دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان شنبه بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 72 هزارگزی خاور خورموج و جنوب رود خانه دشت پلنگ. ناحیه ای است کوهستانی، گرمسیری و مالاریائی. دارای 260 تن سکنه. ازچشمه مشروب میشود. محصولاتش خرما، غلات، لیمو، کنجد ولبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ)
صحراگرد. صحرائی. بیابانی:
کرد صحرارو بیابانی
چون ازو یافت آن تن آسانی.
نظامی.
و رجوع به صحرائی و صحرانشین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ خوا / خا)
تیزرو. تندرو. سریعالسیر:
پیوسته مرا زیر ران هیونی
صحرابر و دریاگذار دارد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
هاشور، نوعی از خطوطباریک چون سایۀ کمرنگ در رسم و نقاشی، حاشورزدن (در نقاشی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحرا رو
تصویر صحرا رو
بیابان رو، دیوانه صحرا گرد بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تند رو، بیابان نورد آنکه در صحرایی طی طریق کند، تند رو سریع السیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحراوی
تصویر صحراوی
بیابانی کویری منسوب به صحرا، قسمی گرگ آدمخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحراوی
تصویر صحراوی
منسوب به صحرا، قسمی گرگ آدم خوار
فرهنگ فارسی معین