- صبور
- شکیبا، بردبار
معنی صبور - جستجوی لغت در جدول جو
- صبور
- صبر کننده، بردبار، شکیبا
- صبور
- شکیبا، صابر، حلیمی، شکیبنده
- صبور ((صَ))
- شکیبا، بردبار
- صبور
- Patient
- صبور
- терпеливый
- صبور
- geduldig
- صبور
- терплячий
- صبور
- cierpliwy
- صبور
- paciente
- صبور
- paziente
- صبور
- paciente
- صبور
- patient
- صبور
- geduldig
- صبور
- धैर्यवान
- صبور
- صبورٌ
- صبور
- 인내심이 강한
- صبور
- סַבלָנִי
- صبور
- sabırlı
- صبور
- mvumilivu
- صبور
- ধৈর্যশীল
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصبور، مردی که به دلیل ارتکاب قتل، بازداشت شده
شکیبایی برد باری شکیبای بردباری تحمل
شکیبایی، بردباری
گذار، گذر
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
زیان، خسران
شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)