- صبر
- شکیب، شکیبایی، بردباری، درنگ
معنی صبر - جستجوی لغت در جدول جو
- صبر
- شکیبایی کردن، شکیبایی، بردباری
گیاهی از خانوادۀ سوسن ها با برگ های بلند و شیرابه ای زرد و تلخ که مصرف دارویی دارد، چدروا
- صبر
- شکیبائی، بردباری
- صبر ((صَ))
- گیاهیست با برگ های دراز و ضخیم و تیغ دار با گل های زرد رنگ. در جاهای گرم می روید و طعم تلخ دارد
- صبر
- شکیبایی کردن، بردباری، عطسه
صبر ایوب: کنایه از شکیبایی بسیار زیاد
- صبر
- زمین پر از سنگریزه
- صبر
- Patience
- صبر
- терпение
- صبر
- Geduld
- صبر
- терпіння
- صبر
- cierpliwość
- صبر
- paciência
- صبر
- pazienza
- صبر
- paciencia
- صبر
- patience
- صبر
- geduld
- صبر
- धैर्य
- صبر
- kesabaran
- صبر
- صبرٌ
- صبر
- סַבלָנוּת
- صبر
- uvumilivu
- صبر
- ความอดทน
- صبر
- ধৈর্য্য
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاش (توده غله و غیره باشد که هنوز آن را وزن نکرده باشند) چاچ
صابرتر، بردبارتر، تواناتر
شکیبائی کردن
صبر کردن، شکیبایی کردن