معنی صایف - جستجوی لغت در جدول جو
صایف
(یِ)
رجوع به صائف. شود
ادامه...
رجوع به صائف. شود
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر صاین
صاین
(پسرانه)
صائن، محافظ، نگاه دارنده
ادامه...
صائن، محافظ، نگاه دارنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر صایب
صایب
(پسرانه)
صائب، راست و درست، رسا، رساننده
ادامه...
صائب، راست و درست، رسا، رساننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر بایف
بایف
(پسرانه)
بادام (نگارش کردی: بایه)
ادامه...
بادام (نگارش کردی: بایه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر صحایف
صحایف
صَحایِف
صحیفه ها، کتابهای کوچک، ورقهای کتاب، نامه ها، روزنامه ها، جمع واژۀ صحیفه
ادامه...
صَحیفه ها، کتابهای کوچک، ورقهای کتاب، نامه ها، روزنامه ها، جمعِ واژۀ صَحیفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر صاین
صاین
نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
ادامه...
نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
مصایف
(مَ یِ)
جمع واژۀ مصیف. ییلاقها. (دهار). رجوع به مصیف شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ مصیف. ییلاقها. (دهار). رجوع به مصیف شود
لغت نامه دهخدا
تصویر صایغ
صایغ
زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
ادامه...
زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قایف
قایف
قیافه شناس، پی شناس پی بر، جمع قافه قایفین (قائفین)
ادامه...
قیافه شناس، پی شناس پی بر، جمع قافه قایفین (قائفین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر طایف
طایف
طواف کننده، شبگرد عسس
ادامه...
طواف کننده، شبگرد عسس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صانف
صانف
پشمدار، گرم چون روز
ادامه...
پشمدار، گرم چون روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صایح
صایح
صیحه زننده
ادامه...
صیحه زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صاید
صاید
شکار کننده شکاری
ادامه...
شکار کننده شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صایب
صایب
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
ادامه...
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صایل
صایل
حمله برنده، گستاخ سرکش
ادامه...
حمله برنده، گستاخ سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صاین
صاین
نگاهدارنده، پرهیزگار
ادامه...
نگاهدارنده، پرهیزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صفیف
صفیف
کباب سنگک گوشتی که بر ریگ گسترده بریان شود
ادامه...
کباب سنگک گوشتی که بر ریگ گسترده بریان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صحایف
صحایف
جمع صحیفه نامه ها کتابها
ادامه...
جمع صحیفه نامه ها کتابها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صحیف
صحیف
روی زمین، نامه
ادامه...
روی زمین، نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صافی
صافی
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
ادامه...
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خایف
خایف
ترسنده ترسان هراسان (همواره خایف است)، جمع خایفین
ادامه...
ترسنده ترسان هراسان (همواره خایف است)، جمع خایفین
فرهنگ لغت هوشیار
صایم
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
ادامه...
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صاید
صاید
((یِ))
شکارکننده، شکاری
ادامه...
شکارکننده، شکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویر طایف
طایف
((یِ))
طواف کننده، شبگرد
ادامه...
طواف کننده، شبگرد
فرهنگ فارسی معین
تصویر صافی
صافی
پاکیزه، خالص، شراب بی غش، پارچه یا ظرف مشبک مخصوصی که مایعات را از آن عبور داده صاف می کنند
ادامه...
پاکیزه، خالص، شراب بی غش، پارچه یا ظرف مشبک مخصوصی که مایعات را از آن عبور داده صاف می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویر صایب
صایب
((یِ))
درست و راست
ادامه...
درست و راست
فرهنگ فارسی معین
تصویر صایح
صایح
((یِ))
صیحه زننده
ادامه...
صیحه زننده
فرهنگ فارسی معین
تصویر صاین
صاین
نیک
ادامه...
نیک
فرهنگ فارسی معین
تصویر صایغ
صایغ
((یِ))
زرگر، ریخته گر
ادامه...
زرگر، ریخته گر
فرهنگ فارسی معین
تصویر صایل
صایل
حمله برنده، گستاخ، سرکش
ادامه...
حمله برنده، گستاخ، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویر صایم
صایم
((یِ))
روزه دار
ادامه...
روزه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویر صاین
صاین
((یِ))
نگاه دارنده، پرهیزگار
ادامه...
نگاه دارنده، پرهیزگار
فرهنگ فارسی معین
تصویر خایف
خایف
((یِ))
ترسیده، ترسان
ادامه...
ترسیده، ترسان
فرهنگ فارسی معین
تصویر قایف
قایف
((یِ))
قیافه شناس، پی شناس، پی بر، جمع قافه، قایفین (قائفین)
ادامه...
قیافه شناس، پی شناس، پی بر، جمع قافَه، قایفین (قائفین)
فرهنگ فارسی معین
تصویر صافی
صافی
پالایه
ادامه...
پالایه
فرهنگ واژه فارسی سره