نعت فاعلی از صرف، سگ مادۀ آزمند نر. (منتهی الارب). سگی کرآواز. (مهذب الاسماء، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). سگی کروار. (مهذب الاسماء، نسخۀ خطی دیگر از کتاب خانه مؤلف)
نعت فاعلی از صَرْف، سگ مادۀ آزمند نر. (منتهی الارب). سگی کرآواز. (مهذب الاسماء، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). سگی کروار. (مهذب الاسماء، نسخۀ خطی دیگر از کتاب خانه مؤلف)
کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مِثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
تأنیث صارف، داهیه. حادثه. رجوع به صارفات شود. - قرینۀ صارفه، قرینه ای است که از انعقاد ظهور لفظ در معنی حقیقی آن ممانعت کرده و به معنی مجازی لفظ ظهور میدهد، یا ذهن شنونده را از معنی حقیقی لفظ صرف کرده و به معنی مجازی متوجه میکند. رجوع به قرینه شود
تأنیث صارف، داهیه. حادثه. رجوع به صارفات شود. - قرینۀ صارفه، قرینه ای است که از انعقاد ظهور لفظ در معنی حقیقی آن ممانعت کرده و به معنی مجازی لفظ ظهور میدهد، یا ذهن شنونده را از معنی حقیقی لفظ صرف کرده و به معنی مجازی متوجه میکند. رجوع به قرینه شود
سمعانی گوید: ابوعبدالرحمن بن ربیعه بدین نسبت مشهور است و او صیرفی است و هردو به یک معنی باشد. وی از مردم کوفه است و از شعبی و از وی ابن عیینه روایت کند. (الانساب سمعانی ص 347)
سمعانی گوید: ابوعبدالرحمن بن ربیعه بدین نسبت مشهور است و او صیرفی است و هردو به یک معنی باشد. وی از مردم کوفه است و از شعبی و از وی ابن عیینه روایت کند. (الانساب سمعانی ص 347)
جمع واژۀ مصرف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). محل صرف کردن. (آنندراج) (غیاث) : بعضی بر عامۀ سادات مقیم و مسافر و کافۀ متصوفه وارد و صادر وقف کردو ریع و ارتفاع آن چون سایر موقوفات و مسبلات ممالک به مصارف استحقاق و محال استیجاب صرف فرموده... (از المعجم چ دانشگاه ص 12). و رجوع به مصرف شود، مصرفها و خرجها. (از ناظم الاطباء). هزینه ها. - مصارف بیجا، خرجهای نامناسب و غیرلازم. (ناظم الاطباء). هزینه های غیرضروری. - مصارف شادی، خرج عروسی. - مصارف ضروری، خرجهای لازم و واجب. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ مصرف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). محل صرف کردن. (آنندراج) (غیاث) : بعضی بر عامۀ سادات مقیم و مسافر و کافۀ متصوفه وارد و صادر وقف کردو ریع و ارتفاع آن چون سایر موقوفات و مسبلات ممالک به مصارف استحقاق و محال استیجاب صرف فرموده... (از المعجم چ دانشگاه ص 12). و رجوع به مصرف شود، مصرفها و خرجها. (از ناظم الاطباء). هزینه ها. - مصارف بیجا، خرجهای نامناسب و غیرلازم. (ناظم الاطباء). هزینه های غیرضروری. - مصارف شادی، خرج عروسی. - مصارف ضروری، خرجهای لازم و واجب. (ناظم الاطباء)